سایه درمکتب یونگ
سایه درمکتب یونگ
در بیشتر مکتب های مذهبی و فلسفی در شرق و غرب انسان را دو بخش می دانند و آموزش آنها به این صورت است که برای رسیدن به «تعالی و رستگاری» می بایست جنبه پستتر وجودمان را انکار و آن را مغلوب کنیم.
اما در روانشناسی وجودی و به طور کلی در « فلسفه اگزیستانسیالیسم» هردوی این جنبهها در انسان، ذات آدمی (و انسان بودن ) ما را مشخص می کند و ما نمی توانیم هیچ کدام را انکار کنیم، ما مجموعهای از آنها هستیم.
در روانشناسی یونگ این بخش (که سعی داریم آن را انکار کنیم) سایه می نامند، سایه در مکتب یونگ کاملا تحت تاثیر نیچه است، و نیچه در «کتاب چنین گفت زرتشت» پیامبری جدیدی را معرفی می کند که به جای تقسیم بندی های گذشته به عنوان انسان نیک، انسان بد، اهورامزدا و اهریمن، همه جنبه های بد و خوب انسان ها را می پذیرد و تقسیم بندی های گذشته را به طور کامل از بین میبرد.
زرتشت نیچه، پیامبری است که سخن خود را مبنی بر تقسیم بندی وجود آدمی به نیک و بد پس میگیرد، یونگ، تحت تاثیر کتابی با همین درونمایه، باعنوان «پاسخ به ایوب» مینویسد که جان کلام او این است که: انسان مجموعهای است از تمامی این کشش ها و غریزه ها و امیال، لازم نیست که ما بخشهایی از وجود خود را انکار کنیم.
سایه درمکتب یونگ
من به شخصه با نیچه و همینطور فلاسفه اگزیستانسیالیسم همدل هستم و آسیبی که پدر مادر و جامعه به فرزندان خود میزنند نیز این است که همواره «بودن» او را آنچنان که هست انکار می کنند و دائماً می خواهند او را تغییر دهند.
کامو به گونه ای صادقانه در جایی میگوید: «من همیشه بر وفاداری پافشاری کردهام و همواره به کسانی که دوستشان داشته ام خیانت کرده ام».
مقصود، صداقت با خویشتن است،ربا دیدن و پذیرش جنبههای مختلف وجودمان آنها از تاریکی در می آیند، بخشی از ما می شوند و تحت تملک و اختیار ما در میآیند، و همین جنبه هایی که در بسیاری از مکاتب فلسفی، سعی بر انکار آن است، حرف هایی برای گفتن با ما دارند، حرف هایی درباره انسان بودن حرف هایی درباره پذیرش همه انسانها، همانطور که انسان این جنبه ها را در خود انکار می کند و با تمام قوا سعی میکند با آن بجنگد، به همین صورت با بقیه انسان ها و با جهان می جنگد، منبع تعارض های درون روانی و جنگ ها و کشمکش های بیرونی از همین جاست، از اینجاست که ما نمی توانیم بفهمیم که همه ما از تبار یک انسان هستیم.
شاید ایده پذیرش اینکه ما همه فرزندان «آدم و حوا« باشیم از این منظر معقول و قابل قبول باشد و به قول شوپنهاور، پذیرفتن این موضوع که همه ما در این معاصی، سهیم هستیم و آخرین کلام آمرزش و بخشش است، شکوه انسان بودن از اینجا می تواند متجلی شود و پذیرش این نگاه که همه ما شهروندان یک جهان هستیم در صورتی امکان پذیر میشود که به این گونه صلح باخود برسیم.
یونگ بسیار تحت تاثیر نیچه بود او به مدت پنج سال گروهی را تشکیل داد تا کتاب زایش تراژدی نیچه را خوانش کنند، ایده ی کهن الگو نیز بر اثر خوانش این کتاب بود در این کتاب نیچه از دو کهن الگوی آپولو (خدای خورشید ونظم) و کهن الگوی دیونوسوس (خدای شراب ورهایی) صحبت میکند و میگوید باید که خود را به دیونوسوس بسپاریم هرچند که خودش نتوانست این کار را انجام بدهد، شاید مفهوم سایه درمکتب یونگ همین باشد.
آیا شما تمام جنبه های وجودی خود را پذیرفته اید و یا اینکه دائما آن بخشی از وجود خود را انکار می کنید؟ می توانید تجربه و پاسخ خود را برای ما بنویسید این سبب می شود که دیگران هم از تجربه شما استفاده کنند.
کارل یونگ در کتاب پاسخ به ایوب نیز درباره هماهنگی تمام جنبههای وجود و پذیرش تمام جنبههای وجود هم سخن گفته است، بنابراین در واقع این سخنی از فلاسفه به خصوص نیک است که در آثار یونگ بازتاب پیدا کرده است.
برای دریافت مشاوره های علمی در زمینه های مختلف یا شرکت در کارگاه ها و خرید بسته ها در ساعت کاری (از 9صبح تا 18 همه روزه به جز روزهای تعطیل) باشماره های زیر تماس بگیرید یا در واتساپ یا تلگرام پیام بگذارید.
درباره ارسطو رضایی
مرکز روانشناسی خود بیداری آموزش به دانتشجویان روانشناسی و روانشناسان و خانواده ها
نوشتههای بیشتر از ارسطو رضایی2 Comments
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
لطفا در مورد عقده منفی پدر در زنان و مردان توضیح بفرمایید ؟
قبل از هر چیز باید بگویم که این مفاهیم مربوط به حوزه روانکاوی کارل یونگ است، و همانطور که قبلا بارها گفته ام رویکرد روانکاوی رویکرد علمی نیست اگرچه که اگر چیزی علمی نیست به این معنا نیست که به درد نخور باشد.
در بین رویکرد های روانکاوی، روانکاوی یونگ بیش از همه روانشناسی زرد نزدیک شده است و دست مایعی برای بسیاری از افراد این شده است که بسیار تمایل دارند در حوزه روان شناسی فعالیت کنند دلیلش هم این است که روانکاوی یونگ با اسطوره ها و سمبل ها بسیار سر و کار دارند و بیشتر شبیه قصه هاست و از آنجایی که ذهن قصه هار خوب به تصویر می کشد و بسیاری از مردم هم قصه هارا خوب می فهمند، هم در بین مردم محبوبیت زیادی دارد و هم یادگیری آن بسیار ساده به نظر می آید، البته بخشی از نظریه های یونگ علمی است مانندmbti اما شخصیت شناسی و روش های درمانی یونگ علمی نیست وقتی می گوییم علمی نیست یعنی معلوم نیست آیابتوان از آن نتیجه درمانی گرفت یا خیر؟
در مکتب یونگ مرد نماد قدرت ،استقلال، محکم بودن، حرف آخر را زدن،سفت وجدی بودن است. و زن نماد نرمی انعطاف منفعل بودن شل بودن می باشد. (البته نقد زیادی درمحافل علمی،به این نوع دسته بندی وارد است که بر چه اساسی این نگاه وجود دارد آیا در ابتدا مرد بوده و سپس این ویژگیها را شناسایی کردیم ،یا اینکه بر اساس این ویژگی ها مرد را شناسایی کردیم و همینطور درباره زنان)
بنابراین وقتی می گوییم عقده منفی پدر، یعنی نبودنِ ویژگیهای منفی پدر در شخص، یعنی در درون فرد جنببه مردانگی او ضعیف است و یا کم مایه است، مثلاً زن یا مردی که نمی داند از زندگی چه میخواهد احساس سردرگمی می کنم محکم نیست قوی نیست مستقل نیست تصمیم گیرنده نیست جدیدی نیست قاطع نیست.
یونگی ها می گویند او عقده منفی پدر دارد، در اینکه چرا عقده منفی پدر در فرد به وجود آمده است، بعضیها میگویندپدر نداشته که همانند سازی کند، بعضی دیگر می گویند پدری قوی و قابل اتکا نداشته پدر بی کفایت و ضعیف داشته، و بعضی ها هم می گویند پدری زورگو و مستبد داشته که اجازه ابراز وجود را به فرزند خود نمی داده است.
این تحلیل در طرحواره درمانی با طرحواره اطاعت و همینطور پذیرش جویی همپوشی دارد.
البته در این مورد پژوهش انجام نشده است و این صرفاً نظر شخصی من است و قطعاً قابل نقد هم هست، یعنی کسانی که طرحواره اطاعت و یا طرحواره پذیرش جویی دارند، همان ویژگیهایی را دارند که مادر کسانی که میگویند عقده منفی پدر دارد مشاهده میکنیم.