آیا ازدواج و خوشبختی با هم رابطه دارند؟ در 10 دقیقه
ازدواج و خوشبختی
ازدواج باعث نمی شود خوشبخت شویم
من (ارسطو رضایی) هستم و در این نوشته می خواهم به معرفی باور غلط دیگری که بسیار در ازدواج شایع هست و چه بسا رابطه را به سمت تخریب و جدایی سوق می دهد صحبت کنم.
یکی از باورهایی که می تواند منجر به تخریب رابطه زناشویی شود، این است که ازدواج و خوشبختی را بهم گره بزنید و تصورکنید ازدواج تمام آرزوهای شما را برآورده میکند.
حتی الان که عصر روشنفکری و آزادی است افراد بسیاری هستندکه خیال میکنند ازدواج نشانه موفقیت است. در ذهن این افراد ازدواج یک موقعیت استثنایی هست که به آنها ارزش میدهد و این نشانه ارزشمند بودنشان است که کسی آنها را برای ازدواج انتخاب کرده است.
یکی از همکلاسی های سابق من در یکی از مقاطع تحصیلی خانمی بود که ازدواج کرده بود که بعد از ازدواج اینجا و آنجا دائما عکس خودش را با همسرش می گذاشت و مطالبی می نوشت که مفهومش این بود که دیگران به من حسادت می کنند،او احساس می کرد نسبت به دخترانی که مجرد بودند یک سرو گردن بالاتر بود زیرا ازدواج کرده بود.
این احساسات به علت شرایط جامعه در زنان بیشتر از مردان وجود دارد، اصطلاح «مرد مجرد» به بدی کلمه «دختر ترشیده» یا «پیر دختر» نیست.
با این وجود بعضی از مردها تصور می کنند که ازدواج تمام آرزوهای آنها را برآورده میکند، باوری که تا بحال بخصوص در والدین وجود دارد اینست که زنانی که تا 30 سالگی ازدواج نکنند حتما در آینده بدبخت خواهند شد.
حتی در احوالپرسی های روزمره، مادر بزرگها و مادران به نوه ها و فرزندان خود می گویند؛ الهی داماد بشی! الهی عروس بشی! یا اگر شخصی ازدواج نکند و بمیرد می گویند: جوان ناکام!
اگر مادری، پسرش قبل از ازدواج فوت کند در عزا داریش مهمترین نکته ای که برای سوگواری می گوید این است که؛ هنوز داماد نشده بود، می خواستم دامادش کنم، اینها همگی نشان از عمق باوری است که درحال اشاره به آن هستم؛ پیوند دادن ازدواج و خوشبختی، ازدواج یعنی خوشبخت شدید.
یکبار یکی از مراجعینم خانمی 38 ساله بود که چون مجرد بود احساس بی ارزشی شدید می کرد و اعتماد بنفسش را از دست داده بود!
وقتی که داشتم به وسیله ی چالشهای شناختی و منطقی، باورش را به چالش می کشیدم تا ببینم در اعماق باورش چگونه می اندیشد. در بخشی از گفتگو گفت؛ می دونین چیه؟ دوست دارم ازدواج کنم و سرو سامون بگیرم!
به او گفتم: پس ازدواج یعنی سرو سامان؟ و الان سرو سامان نداری؟ گفت؛ اره الان سرو سامان ندارم!
این یعنی که این خانم در ذهن خود ازدواج و خوشبختی را هم معنا می دانست و مجردی را بی سرو سامانی و بدبختی و بی پناهی و فلاکت هم معنا می دانست.
با وجود تغییرات اساسی که در جوامع به وجود آمده است در تمامی جوامع حتی جوامع پیشرفته هم مادران نگران ازدواج دخترشان هستند و نگرانی آنها در ارتباط با پسران کمتر است. مردم خیال می کند که فرد مجرد یک مرد نصفه است و یک زندگی نصفه نیمه دارد.
مراجعین زیادی به سراغ ما می آیند که خانم هایی هستند که چون ازدواج نکرده اند خودشان را بازنده میدانند بسیاری از آنها زنانی جذاب و زیبا هستند و دوستان بسیار زیادی هم دارند.
بعضی از آنها ممکن است که از همسرشان جدا شده باشند و یا یعضی دیگر ازآنها آنقدر غرق در اهداف بودند که ازدواج را به تعویق انداخته اند از لحاظ موقعیتی بسیاری از این افراد موقعیت بسیار خوبی دارند اما با اینحال اصلاً به چشمشان نمی آید و خودشان را بابت این که ازدواج نکرده اند بی ارزش می کنند و سرزنش می کنند.
بسیاری از این افراد، صرفاً به این دلیل که ازدواج نکردهاند موفقیت هایشان را در حد صفر می دانند و خودشان را هیچ می دانند
بعضی دیگر از زوجین هم ازدواج کرده اند زندگی تشکیل داده اند و صاحب فرزند هستند و بعد ناگهان میگویند آیا این همه آن چیزی بود که انتظارش را داشتم؟ آنها چون ازدواج و خوشبختی را هم معنا می دانستند و تصور می کردند که بعد از ازدواج خوشبخت و سعادتمند خواهند شد، وقتی که بعد از ازدواج می بینند که این اتفاق نیفتاد احساس میکنند که فرد شکست خورده ای هستند که ازدواج کرده اند.
یکی از مراجعین من مردی ۶۰ ساله بود که با خانمی که مستخدم او بود و نصف سن او را داشت ازدواج کرده بود. این مرد سه فرزند داشت که همسن خانمی بودند که با او ازدواج کرده بود. او میگفت من از نوجوانی ازدواج کردم، و خودم هم همسرم را انتخاب نکردم و همیشه نقش شوهر را داشتم احساس می کنم که فردی با زنده هستم حالا دوست دارم که با این فرد ازدواج بکنم( تا احساس خوشبختی کنم!)
این افراد تصور میکنند که همه چیز در ازدواج است و ازدواج آغاز یا پایان همه چیز است، اگر خوشبختی را می خواهی پس ازدواج کن، اگر احساس بدبختی می کنی، پس ازدواج بدی داشته ای! از این ازدواج بیا بیرون وبا فرد دیگری ازدواج کن آنوقت احساس خوشبختی می کنی.
معنای طنزی که سقراط (فیلسوف یونانی) با یکی از دانشجویانش داشت هم به چالش کشیدن همین باور بود.
یکی از دانشجویان سقراط روزی از او می پرسد؛ استاد، من دوست دارم ازدواج کنم آیا این کار را انجام بدهم؟و سقراط می گوید: هر کاری دوست داری بکن، در هر صورت احساس بدبختی خواهی کرد.
در اینجا درحقیقت سقراط به دانشجویش می گوید: اگر با تصور اینکه با ازدواج خوشبخت می شوی می خواهی ازدواج کنی این کار را نکن احساس تو بعد از مدتی فرو کش می کند.
آن مراجع من که ازدواج نکرده بود و تصور می کرد که یک بازنده کامل است و آن مرد ۶۵ ساله که دوباره ازدواج کرده بود خیال میکرد که تا بحال بدبخت بود و حالا یک برنده است و آن خانمی که در ازدواجش دچار تکرار شده بود و خیال می کرد که این احساس تکرار و روزمرگی که دارد بخاطر ازدواج است و زندگی را باخته است،
هر سه ی اینها دچار این باور غلط هستند که ازدواج وخوشبختی باهم مترادف هستند و به یک معنا هستند و اگر که احساس بدبختی می کنی یا مجردی یا بخاطر ازدواجت است, پس اگر مجردی با یکی ازدواج کن و اگر که ازدواج کردی از این جدا شو و با دیگری ازدواج کن.
مادربزرگ های ما همیشه از عشق قدیمی می گویند که عاشق آنها بوده ولی پدرانشان مجبورشان کردندکه با پدر بزرگ ما ازدواج کنند و همیشه با حسرت می گویند؛ اون منو دست داشت عاشقم بود ولی …..
این باور با باور غلط قبلی که گفتم؛ «ما باید ازدواج رمانتیک داشته باشیم» ارتباط دارد.
بعضی ها هم چون خیال می کنند که ازدواج همه چیز است به هر قیمتی ادامه میدهند و یابه هر قیمتی ازدواج میکند و یا به هر قیمتی می خواهند در ازدواج بمانند.
یکی ازمراجعین من که برای مشاوره خانواده مراجعه کرده بود؛ خانمی بود که به شوهرش میگفت من بدون تو میمیرم و بدون تو نمی توانم زنده بمانم و شوهرش صرفاً برای اینکه او را ناراحت نکند با او مانده بود.
این وابستگی بیمار گونه که از نظر ما یک نوعی «پروجکشن یا وابستگی نمادین» محسوب میشود، به جای اینکه دو طرف را خشنود کند باعث ناراحتی می شود. در واقع آن آقا به خانمش «اکسیژن احساسی» میداد، مسلما وقتی که شما قرار باشد از کسی پرستاری بکنید و یا دائماً مواظب باشید که ناراحت نشود خسته و دلزده می شوید.
در ازدواج بدون عشق، نگه داشتن یکدیگر در قفس کار درستی نیست اما بعضی ها خیال می کنند که ازدواج همه چیز است و برای رابطه اصرار دارند و با اینکه میدانند همسرشان برایشان ارزش عشق و احترام قائل نیست ولی فکر میکنند همین که ازدواج پابرجا باشد خوب است،
بنابراین این باور با باور«در برابر طلاق و جدایی همسر مقاومت کن» یا« ازدواج ناشاد بهتر از طلاق گرفتن است » ارتباط دارد که قبلا درباره آن در مقالات قبلی توضیح داده ام.
در این ازدواج ها کمبود شادی، رابطه سالم، عشق، مهربانی اهمیت و لذت احساس میشود.
ازدواج خوب و مناسب مرحله مهم و لذت بخشی از زندگی ما است اما این مرحله ضروری نیست، اینکه فکر کنید ازدواج را باید همه چیز بدانید، عقیده غلط است که باعث درد و سرخوردگی می شود و ازدواج و خوشبختی و مجردی و بدبختی هم معنا نیستند.
با اینکه در جامعه مدرن هستیم و امروز از واژه های«دختر ترشیده و پیر دختر» استفاده نمی شود یا بسیار کمتر استفاده می شود اما با این حال به این سادگی این باور از بین نمی رود. یک ازدواج آگاهانه و مبتنی بر احترام متقابل می تواند باعث احساس رضایتمندی شود و این هم یکی از اسباب رضایتمندی است و لی به معنی این نیست اگر کسی مجرد باشد انسان بدبختی است.
برای دریافت مشاوره های علمی در زمینه های مختلف یا شرکت در کارگاه ها و خرید بسته ها در ساعت کاری (از 9صبح تا 18 همه روزه به جز روزهای تعطیل) باشماره های زیر تماس بگیرید یا در واتساپ یا تلگرام پیام بگذارید.
درباره ارسطو رضایی
مرکز روانشناسی خود بیداری آموزش به دانتشجویان روانشناسی و روانشناسان و خانواده ها
نوشتههای بیشتر از ارسطو رضایی6 Comments
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام.من مادر یک پسر ۸ ساله هستم. از ابتدای بارداری از همسرم جدا شدم.
خودم فرزند دوم خانواده با فاصله یک سال هست. مشکلی که دارم از بازی کردن متنفرم
و اینروزهای فاصله اجتماعی پسرمن خیلی تنهاست و مدام پس از کارم، از من جدا نمیشه و همش تقاضای بازی کردن داره. ولی من اصلا دوست ندارم. چکار کنم؟
والدین خوب والدینی هستند که بتوانند با احساسات کودک ارتباط برقرار کنند و سپس او را کمک و راهنمایی کنند، زیرا احساسات نشاندهنده نیازهای کودک هستند.
برای این منظور والدین ابتدا باید بتوانند با احساسات خود ارتباط برقرار کنند سپس میتوانند با احساسات کودکان ارتباط برقرار کند.
اینکه بگوییم شخصی نیاز به تفریحش متوسط یا پایین است یک موضوع است ولی اینکه شما به طور کامل از بازی کردن متنفر هستید ( بخصوص از بازی کردن با فرزند خود ) نشان دهنده یک مشکل جدی در شما است.
شما نه فقط به خاطر این موقعیت بلکه باید به طور کلی برای اینکه مادر کارآمدی باشید حتما این موضوع را در خودتان بررسی و حل کنید.
شاید که مشکل شما “طرحواره بازداری هیجانی” باشد و شاید هم” طرحواره کمال گرایی” باشد در سایت خود بیداری هر کدام از این “طرحواره ها” را جستجو کنید و در صورتی که مشکل شما هست آن را حل و فصل کنید.
بهتر آن است که به یک روانشناس به صورت حضوری و یا غیر حضوری مراجعه کنید این موضوع بسیار جدی هست حتماً باید این موضوع را در خودتان شناسایی و ریشه یابی و برطرف کنید.
در غیر این صورت نمی توانید با فرزند خود رابطه خوبی برقرار کنید و هر چه جلوتر می روید با مشکلات جدی تری روبرو خواهید شد.
فرزندان نیاز دارند که والدین با آنها رابطه ای قلبی و احساسی برقرار کنند صرفاً بر آورده کردن نیازهای اولیه آنها و یا بوسیدن و نوازش کردن و گاهی اوقات هم قربان صدقه رفتن نمی تواندآنها را فریب دهد و آنها با خودشان فکر کنند که مادر من با من رابطه ی قلبی دارد.
مشخص است که شما کودک درون خود را به طور کامل بلاک کردید
شاید در خانواده ای بودید که به احساسات اهمیت نمی دادند
شاید خانواده شما بسیار سختگیر بودند
شاید شما در کودکی زودرنج و حساس بودیداما کسی اهمیتی به این موضوع نمیداد
شاید از اینکه احساسات خود را بروز میدادید تنبیه، تحقیر و یا سرخورده میشدید
شاید خانواده شما باور داشتندکه فرزند از کودکی باید بسیار مودب و با نزاکت باشد و فرزند خوب فرزندی است که شلوغ نکند و بازی نکند
همه اینها فقط می تواند حدس و گمان باشد و در صورتی این حدس میتواند به یقین تبدیل شود که با شما مصاحبه شود سپس نیاز به مشاوره و یا درمان دارید.
شوهرم به من خیلی بدی کرده . خیلی
من الان روزبه روز ازش حالم بهم میخوره.همش یاداون اتفاقا میوفتم. نمیخام خونه بیاد همش قهر. همش دعوا. دیگه پسرمم عصبی شده هیچ مشاوری نتوانست مشکلم را حل کند
.خیلی حالم بدهست . افسرده ام. خسته ام. ازشوهرم متنفرم
نمیتونم ببخشمش، نمیدانم. چی کارکنم. هرسه تامون با این رفتارمن دیوونه شدیم
من خانمی ۲۱ سالم سه ساله ازدواج کردم از همون اول خواهر شوهرم و مادرشوهرم میگفتن باید برامون پسر بیاری و وقتی باردار شدم میگفتند باهاش حرف بزن هی بگو پسرم و … الان تقریبا چهارماهمه دکتر احتمال دختر شدن بچمو داده.
از وقتی شنیدم به احتمال زیاد دختره گریه میکنم و ناراحتم همش احساس میکنم دوسش ندارم.
میدونم اون گناهی نکرده ولی دست خودم نیست، نمی دونم چه کنم
احتمالاً شما میزان ارزشمندی خود را به نظر خانواده شوهرتان درباره خودتان گره زده اید و با وجود اینکه خواسته های آنها غیر عقلانی وغیر معقول است خودتان را مجبور می کنید تا حتی این خواسته های غیر عقلانی و غیر معقول را برآورده کنید تا بتوانید توجه و پذیرش آنها را بگیرید و حالا که نمی توانید خواسته غیر عقلانی آنها را برآورده کنید به جای آنکه از آنها عصبانی باشید چون قدرت و جرئت این عصبانیت را نسبت به آنها ندارید این عصبانیت را به سمت فرزند نیامده خود که هیچ اختیاری در انتخاب جنس خود نداشته منتقل میکنید.
لازم است که خشم خود را درست تجربه کنید شما می بایست از افرادی که از شما توقعات غیر معقول دارند عصبانی باشید و این عصبانیت را در بدن خود تجربه کنید بهصورت قاطعانه به آنها بگویید که توقع و خواسته آنها غیر عقلانی و غیر منطقی است و شما مجبور نیستید که به خواسته های آنها تن بدهیداگر که قادر به انجام این کار نیستید می بایست مهارت جرات ورزی را حتماً بیاموزید گاهی اوقات نداشتن این قاطعیت به طرح واره اطاعت و ایثار مربوط است و گاهی هم به طرحواره بی ارزشی و گاهی نیز به طرحواره وابستگی می توانید در سایت خود بیداری از تست آنلاین رایگان استفاده کنید و مشکل خود را شناسایی کنید ما در آنجا به صورت مفصل توضیح داده ایم البته اگر نتوانستید قاطعانه برخورد کنید.
ازدواج يك انتخابه و نه يك ضرورت
و ازدواجي آرماني ان است كه براي بقاي هيچ يك از آن دو نفر ضروري نباشد
و اگر نتوانيم از يك ازدواج دست بكشيم آن ازدواج حكم مجازات را خواهد داشت
چيزي كه به شخصه تحربه اش كردم