جذابیت طرحواره ای
جذابیت طرحواره ای
جذابیت طرحوارهای در اینجا به معنای جلب توجه و تمایل فرد به رابطه با کسی است که با ارزشها، ایدهها، و طرحوارههایش با طرحواره فرد سازگاری دارد. وقتی یک فرد برای ازدواج یا روابط عاشقانه، فردی را جستجو میکند که طرحواره و ارزشهایش با او همخوانی داشته باشد، او در واقع به دنبال یک شریک است که بتواند به ویژگیها و ارزشهای او احترام بگذارد و روابطی را ایجاد کند که این ارزشها را تقویت کند.
جذابیت طرحواره ای چیست
برخورد روان شناسانه با عشق؛
به طور کل عشق دو نوع است ۱- عشق سالم ۲- عشق ناسالم.
در عشق سالم مخاطب تا اندازه ی برای ما جذابیت ظاهری دارد و بعد از آن جاذبه ی شخصیتی دارد، اشتراکاتی را در ارزش ها و دنیای ادراکی هم دیگر مشاهده می کنیم و باهم آشنا می شویم و بعد تصمیم می گیریم که باهم دیگر بیشتردر ارتباط باشیم و ممکن است این ارتباط منجربه ارتباط دايم یا ارتباط موقت شود. اما، غالبا این طور نیست بلکه عشق به صورت ناسالم اتفاق می افتد فرد می گوید که می دانم این ارتباط معیوب است اما با این حال این رابطه برایم جذاب است. فروید مفهومی را مطرح می کند و آن این است (که در عشق ما به دنبال کسان می رویم که شبیه والدین مان است) اما این حرف برای ما غیر قابل پذیرش است ولی اگر خودمان تصمیم گرفته باشیم که با شخصی وارد رابطه عاشقانه شده باشیم یا ازدواج کرده باشیم غالبا یا در ابتدا یا بعد از مدتی متوجه می شویم که شخصی که با آن در ارتباط هستیم شبیه والدین ما است.
یکی از مفاهیم که جفریان آن را شرح داده است جذابیت طرحواره ی است یعنی اگر ما احساس کردیم به شخصی بسیار علاقه مند هستیم و خیلی دوست داریم با او در ارتباط باشیم و اگر بسیار شدید باشد علامت خطر است و درواقع همین جذابیت، جذابیت طرحواره ی است به عنوان مثال ما پنج نوع نیاز داریم۱- نیازی به عشق و تعلق خاطر۲- نیازی به آزادی ۳- نیازی به بقا و امنیت خاطر۴- نیازی به قدرت و ارزش مندی ۵- نیاری به تفریح و خنده، وقت که ما گرفتار طرحواره ی هستیم یکی از نیاز ها مهم می شود.مثلا شخصی طرحواره ی کمال گرای دارد افراد که این طرحواره را دارد بیش از اندازه به قدرت، موقعیت و شهرت اهمیت می دهد، پس نیازی به قدرت برد و یا مهم می شود، زمان که این برد می شود افراد که قدرت مند است برای من جذاب است و جذابیت دارد، یا کسان که قدرت من را می پذیرد ویا کسان که می تواند قدرت من را افزایش بدهد چرا که من فرد کمال گرا هستم و این چنین افراد برای من جذابیت دارد یعنی طرحواره ی کمال گرایی من در حوزه ی شأن و منزلت فعال است. یا مثلا فرد که استاد دانشگاه است طرحواره ی او در این زمینه که استاد دانشگاه است، طرحواره اش فعال است افراد که او را استاد صدا میزند و به جایگاه اش احترام می گذارد و افراد که کمک می کند این جایگاه قویی تر و مستحکم تر بشود و یا افراد که هم رده ی او است، برایش جدابیت دارد.
اما در هر صورت مکانیزم های دفاعی ما در مقابل طرحواره ها متفاوت عمل می کند یعنی گاهی خوب هستیم، گاهی فرار و گاهی حمله می کنیم و این بستگی به این دارد که در کدام مکانیزم به سر می بریم، به این مفهوم که با توجه به نوع مکانیزم که در آن به سر می بریم، جذابیت فرد برای ما متفاوت خواهد بود.
ما به طور سالم در انتخاب همسر، یارو معشوق باید شخصی را انتخاب کنیم که به هر پنج نیاز ما توجه کند و ماهم همینطور به این پنج نیازش توجه کنیم. وقت که ما گرفتار طرحواره ی هستیم کسی را انتحاب می کنیم که یکی از نیاز های ما را برآورده می کند به همین دلیل یک رابطه ی معیوب به وجود خواهد آمد. بنابرین اگر طرح واره کمال گرایی داشته باشم جذب افراد می شوم که ثروت و شأن و منزلت داشته باشد، اگر طرحواره ی بی ارزشی داشته باشم جذب افراد می شوم که من را انسان حساب نمی کند یا اصلا فرد مهمی شمرده نمی شوم پس بطور کل هر فرد که بتواند طرحواره ی من را فعال کند برای من جذاب است.اگر من به طرحواره ی شرم خود حمله کنم طوری رفتار می کنم که گویا اصلا عزت نفس پایین ندارم و اصلا فرد بی ارزشی نیستم و فکر می کنم آدم خاصی هستم و اصلا عیب و نقصی ندارم کامل و عالی هستم یعنی خود شیفته می شوم ، پس جذب کسان می شوم که خود شیفته است ویا به دنبال افراد بی عیب و نقض می گردم با وجود که می دانم چنین فردی وجود ندارد و یا به دنبال افراد هستم که خود شیفتگی من را می پذیرد و من ر ا تایید می کند که انسان بخصوصی هستم یا افراد که بتوانم به نوعی بالای آنها سیطره داشته باشم، این افراد برای من جذاب است در این طرحواره کدام نیاز در اولویت قرارگرفت؟ جواب؛ طرحواره ی نیاز به قدرت و ارزش مندی در اولویت قرار گرفت پس من به نیازی عشق و تعلق خاطر، نیازی به تفریح.. چندان توجه نمی کنم یا حداقل توجه را دارم.
یا مثلا فرض کنیم که طرحواره من طرد اجتماعی است یعنی انزواع و بی گانگی و بازهم در سه حالت قرار می گیریم ۱- میخکوب ۳- فرار ۳- حمله) در حالت میخکوب اگر طرحواره ی طرد اجتماعی دارم پس من گوشه گیر، خجالتی، مضطرب واجتنابی هستم در این صورت منتظرم کسی دیگری به من پیشنهاد بدهد در این موقعیت افراد برای من جذابیت دارد که اولا مدت زیادی به من توجه داشته باشد و دوما پیشنهاد دهنده باشد. اگر در حالت حمله باشم ، یا بیش از اندازه به مقام و موقعیت ارزش خواهد دادم و یاد فردی می شوم که پایبند هیچ چیزی نیست.
طرحواره وابستگی؛ افراد که جایگاهی دارد یا زور گو ویا خودشیفته هستند را، دوست دارم به دلیل که در ناخودآگاهم فکرمی کنم ای کاش مثل این باشم به همین دلیل چنین افراد برایم جذابیت دارد و با این فرد وارد رابطه می شوم وبخاطر قدرت و جایگاه که او دارد اذیت می شوم، افراد که طرحواره وابستگی دارد به تصمیم گیری های خودش و قضاوت های خودشان اعتماد ندارد بنابرین افراد برای شان جذاب است که به خودشان اعتماد دارد مثل خودشیفته ها اگر از این افراد بپرسیم چرا چنین افراد را دوست دارید، حتما خواهد گفت که این افراد را دوست دارم به دلیل که تکلیف شان با خودشان روشن است و که تصمیم گیرنده است.
طرحواره رها شدگی؛ در این طرحواره من دایما ذهنم مشغول این است که مبادا رها شوم در این صورت جذب افرادی می شوم که به چیزی پایبند نیستند، شفاف نیستند، بی ثبات هستند ، پاسخ گو نیستند و قابل دست رس نیستند. این اعمال به این دلیل است که این داستان ها برای ما آشنا هستند مثلا از طرف والدین ر ها شدیم پس ما می خواهیم سوگواری کنیم.
طرحواره ی محرومیت هیجانی؛ یعنی من در خانواده ی رشد کردم که کاملا سرد و یخچالی بوده است و در آن مهر و محبت نبوده است در صورت که در حالت میخکوب (تسلیم) باشم یعنی که هیچ فردی من را درک نمی کند پس جذب کسان می شوم که بسیار متین و سنگین و با وقار و خویشتندار افراطی هستند البته درواقع آنسان های بی احساس و سرد هستند و افراد که ناز و ابراز علاقه می کند را دوست ندارم، اگر در حالت حمله باشم جذب افراد می شوم که خله عاطفی من را پر کند می خواهم دایما به من توجه کند یعنی بسیار پر توقع می شوم و در واقع اگر به من توجه افراطی کند آن زمان است که برای من جذاب است.
طرحوراه اطاعت؛ در این طرحواره خواسته های دیگران مهم تر از خواسته های خود فرد است در این طرحوراه در حالت میخکوب ما جذب آدم های خود شیفته و زورگو..می شویم اما در حالت حمله جذب افراد پرو،هنجار شکن و افر اد که به هیچ چیز پایبند نیست، می شویم.
طرحواره ی استحقاق؛ (حق به جانب بودن) یا افراد خود شیفته این ها جذب افراد می شود که در خدمت آنها هستند و أنها را افراد خاصی می داند ویا می تواند از آنها استفاده ابزاری کند البته افراد که خودشیفته هستند عاشق نمی شودد بلکه یک شخصیت نمایشی دارد و در رابطه ، فرد مقابل را به دام می اندازد.
طرحواره خویشتن داری ناکافی؛ در اینجا افراد برای من جذاب است که هرکاری کنم کاری به کار من نداشته باشد، کنترولم نکند، آزاد باشم و راحت باشم با چنین افراد رابطه برقرار می کنم.
طرحواره ی بی اعتمادی و بد رفتاری؛ افراد برای شان چذاب است که بد رفتار باشد چون باور ندارد که اصلا افراد خوبی وجود داشته باشد وقتی فرد سالم با آنها وارد رابطه شود آن رابطه را خراب می کند و اگر کسی با آنها رفتار خوبی داشته باشد احساس می کند که به او بی توجه است.
طرحواره شکست؛ افراد ی برای من جذاب است که بسیار موفق باشد، بسیار توانمند است البته غالبا این افراد در تصمیم گیری دو دل است بلخصوص اگر طرحوراره ی وابستگی هم داشته باشد آنها احساس می کند که فکرشان درست کار نمی کند چرا می ترسد اگر تصمیم بکیرد دچار اشتباه می شود و منتظر است که دیگران برای شان تصمیم بگیرد.
طرحواره ی تنبیه؛ افراد برای من جذاب است که بسیار اصول گرا، دقیق، کامل و فوق العاده دقیق باشد یعنی افراد که اختلال وسواس دارد
طرحواره ی منفی گرایی؛ البته باید مد نظر داشت که این طرحوراه با طرحواره ی بی اعتمادی متفاوت است در طرحوراه ی بی اعتمادی و بد رفتاری فرد به آدم ها بی اعتماد است اما در طرحواره ی منفی گرای فرد دیدش نسبت به جهان منفی است و در این طرحوراه افراد برای من جذاب است که بسیار فلسفه باف هستند یا کسی که با نظریه من موافق است که یعنی بلی جهان بد است و دقیقا مثل کشتار گاه است.
طرحواره ی پذیرش جویی؛ افراد برای شان جذاب است که مایه افتخارشان باشد و از من تعریف کند و شخصی که در هرکاری من را تایید کند برای من جذاب است یعنی کارهای را انجام می دهد که مورد پذیرش دیگران باشد و به خواسته های خودش توجه نمی کند
دیدگاهتان را بنویسید