8 ویژگی اختلال شخصیت وابسته در dsm5 همراه 1 ویدئو و نحوه درمان
8 ویژگی اختلال شخصیت وابسته
در ویدئوی زیر مفصل در مورد اختلال شخصیت وابسته توضیح داده ام، در مورد ویژگی های اختلال شخصیت وابسته توضیح مفصل داده ام، یک مثال ملموس آورده ام تا برای شما بیشتر قابل درک باشد و همچنین در پایان در مورد نحوه درمان اختلال شخصیت وابسته توضیح مفصل داده ام و همچنین انواع را توضیح داده ام، زیرا همه افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته شبیه هم نیستند.
در ویدیو زیر ویژگی های اختلال شخصیت وابسته به صورت کامل، واضح و شیوا توضیح داده شده است.
(برای دیدن ویدئو فیلترشکن خود را خاموش کنید)
اختلال شخصیت وابسته چیست؟
اگر شما یا اطرافیانتان 5 تا تعداد بیشتری از ویژگی های زیر را داشته باشید، ممکن است مبتلا به اختلال شخصیت وابسته باشید، مسلما تشخیص به عهده ی روانپزشک و یا روانشناس بالینی ویا روان درمانگر می باشد و این مقاله صرفا اطلاعاتی می دهد و نمی تواند توسط غیر متخصصین مبنای تشخیص باشد.
- این افراد قدرت تصمیم گیری در مسائل روزمره (بدون اینکه از دیگران نظر خواهی کنند و اطمینان حاصل کنند) را ندارند.
- فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته خیلی نیاز دارد که بیشتر مسئولیت های خودش را در حوزههای مهم زندگی به عهده دیگران یا نامزدش بگذارد، در هر موردی از او نظرخواهی می کند.
- انها به خاطر ترس از طرد شدن و تنهایی، عقاید مخالف خودش را نمی گوید و اظهار نظر نمی کند.
- (طرحواره طرد اجتماعی چیست؟ این مقاله را بخوانید)
- فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته به خاطر کمبود اعتماد به نفس و اعتماد نداشتن به توانایی خود و اعتماد نداشتن به ارزیابی خود، برایش خیلی سخت است که کاری را شروع کند و آن را به پایان برساند.
- افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته برای دیگران بیش از اندازه اهمیت قائل هستند و به خاطر همین، گاهی اوقات کارهایی می کنند که خودشان را دوست ندارند.
- فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته وقتی که تنها میشود احساس ناراحتی و درماندگی میکند، زیرا فکر میکند خودش به تنهایی نمی تواند گلیمش را از آب بیرون بکشد.
- فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته وقتی که قرار باشد رابطه ای به پایان برسد، به خاطر اینکه از تنهایی وحشت دارد، سریع به فکر جایگزین است.
- این افراد عمیقاً باور دارند که خودشان به تنهایی نمی توانند گلیمشان را از آب بیرون بکشند.
فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته قادر به تعیین حد و مرز خود با دیگران نیستند، تو سری خور هستند، و دیگران از آنها سوء استفاده می کنند، با وجود اینکه می دانند این کار اشکال دارد، اما نمی توانند باز هم مستقلانه عمل کنند، در هنگام تصمیمگیری، تقریبا فلج میشوند و حتما باید از دیگران چاره جویی کنند و کمک بگیرند که تصمیم بگیرند، بیش از اندازه به نامزدشان زنگ می زنند، یا از او خبر جویی می کنند یا نظرخواهی می کنند.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته اظهار نظر نمی کنند و عقاید خودشان را نمیگویند، کاملاً منفعل هستند طوری که به نظر میآید که از مخالفت کردن می ترسند. از دیدگاه خودشان دفاع نمی کنند، وقتی که نظر مخالف دارند یا در خودشان میریزند یا اینکه بغض میکنند، به خاطر ترس از جدایی، هر کاری که نامزدشان بخواهد انجام می دهند، حتی اگر دوست نداشته باشند، شخصی که احساس هویت نمی کند و مانند برده است، چه جذابیتی میتواند داشته باشد؟
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته مسئولیت شاد کردن خودشان را به عهده نامزدشان میگذارند، فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته نیاز شدید به مراقبت شدن دارند، اعتماد به نفس بسیار پایین دارند و به شدت به دنبال کسب اطمینان و راهنمایی از جانب دیگران هستند، آنها همیشه می خواهند دیگران از آنها راضی باشند، افرادی خوب، مهربان و باگذشت هستند، اما آنقدر به طرف مقابل میچسبند که او را فراری می دهند، در آغاز آشنایی بسیار راحت و حرف گوش کن به نظر می آیند.
اما در ادامه می فهمید که از لحاظ روانی او مانند یک کودک کم سن و سال است و شما به جای اینکه همسرداری کنید انگار دارید بچه داری می کنید، او در واقع می خواهد که همسرش، نقش والدین را بازی کند, اگر هم سعی کند که او را مستقل کند به شدت مضطرب می شود، موتور او با اضطراب و عدم امنیت کار می کند، فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته به نظر فردی ساده لوح و تلقین پذیر می آید.
درست مانند پادری هست، بیش از اندازه با دیگران همرنگ و همنوا می شود. انعطاف پذیری با تو سری خور بودن فرق دارد، هیچ توجهی برای او کافی نیست، و او کاملاً مضطرب است، از لحاظ روانکاوی او در مرحله دهانی تثبیت شده است، او در درون خودش به شدت احساس بی عرضگی می کند، مگر این که کاری را که به او می سپارید، دائماً او را مورد تشویق و تحسین قرار دهید.
ترس اصلی افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته از تنهایی است و به همین دلیل دائماً می خواهد اطمینان حاصل کند که نامزدش او را رها نمیکند.
تست آنلاین و رایگان شخصیت وابسته
اگر نمی دانید که شما فرد وابسته ایی هستید یا نه؟ میتوانید بصورت آنلاین و رایگان تست شخصیت وابسته را انجام دهید.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته خود را درمانده تصور می کنند، بنابراین سعی می کنند به نمادهای نیرومندتری که برای آنها منابعی از بقاء و شادی فراهم می کنند، بچسبند.
نشانه های رفتاری شخصیت وابسته چیست؟
عمده ترین راهبرد این افراد ایجاد روابط وابسته است. آنها این کار را از طریق مطیع شدن در برابر یک نماد قدرت و سعی در رضایت و شادمانی او انجام میدهند.
شخصیت وابسته چه احساساتی را بیشتر تجربه می کنند؟
مهمترین عاطفه آنها اضطراب است. این افراد نگران قطع احتمالی روابط وابسته خود هستند. آنها هر زمان که روابطشان تیره می شود، به طور دوره ای اضطراب بالایی را تجربه می کنند. اگر نماد وابستگی وجود نداشته باشد ممکن است افسرده شوند. از سوی دیگر، زمانی که آرزو یا تمایلات وابستگی آنها به خوبی برآورده شود، احساس رضایت یا سرخوشی می کنند.
آیا اختلال شخصیت وابسته قابل درمان است؟
بیشتر این افراد معتقدند که مشکلی ندارند و اگر که خودشان نخواهند نمی شود هیچ کمکی به آنها کرد، اما اگر خود شما مبتلا به این اختلال هستید و می خواهید این مشکل را بر طرف کنید، پاسخ به شما مثبت است، اگر می خواهید به صورت غیر حضوری به درمان بپردازید طبق راهنمای زیر عمل کنید و اگر می خواهید به صورت فردی به درمان بپردازید لازم است با « مرکز روانشناسی خودبیداری» تماس بگیرید، ما در درمان آن از طرحواره درمانی پیشرفته استفاده میکنیم.
برای درمان اختلال شخصیت وابسته چه کنیم؟
اگر شما یا اطرافیانتان مبتلا به اختلال شخصیت وابسته هستید برای دریافت مشاوره حرفه ای یا شرکت در کارگاه ها و خرید بسته ها در ساعت کاری (از 9 صبح تا 18 همه روزه به جز روزهای تعطیل) باشماره های زیر تماس بگیرید یا در واتساپ یا تلگرام پیام بگذارید.
اگر خارج از کشور هستید و یا با ارسال تیکت راحتتر هستید از طریق فرم زیر برای ما پیام بگذارید ما در اسرع وقت با شما تماس خواهیم گرفت.
درباره ارسطو رضایی
مرکز روانشناسی خود بیداری آموزش به دانتشجویان روانشناسی و روانشناسان و خانواده ها
نوشتههای بیشتر از ارسطو رضایی11 Comments
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام
پارتنر من درگیر اختلال شخصیت وابسته بود
اینجوری بود که تصمیمای روزمره خودش رو هم من باید میگرفتم یا نظر نهایی توی تصمیم گیری رو حتما من باید میدادم
توی موضوعای مختلف کلا اظهار نظر نمیکرد
و این برای من آزاردهنده بود برای همین تصمیم گرفتم راجب درمان باهاش صحبت کنم و پیش شما دوره رو طی کرد
الان واقعا خیلی تغییر کرده و اصلاا مثل اون موقع ها نیست
برای همین خواستم ازتون یک دنیا تشکر کنم
سلام
پارتنر من درگیر اختلال شخصیت وابسته بود
اینجوری بود که تصمیمای روزمره خودش رو هم من باید میگرفتم یا نظر نهایی توی تصمیم گیری رو حتما من باید میدادم
توی موضوعای مختلف کلا اظهار نظر نمیکرد
و این برای من آزاردهنده بود برای همین تصمیم گرفتم راجب درمان باهاش صحبت کنم و پیش شما دوره رو طی کرد
الان واقعا خیلی تغییر کرده و اصلاا مثل اون موقع ها نیست
برای همین خواستم ازتون یک دنیا تشکر کنم
سلام
پارتنر من درگیر اختلال شخصیت وابسته بود
اینجوری بود که تصمیمای روزمره خودش رو هم من باید میگرفتم یا نظر نهایی توی تصمیم گیری رو حتما من باید میدادم
توی موضوعای مختلف کلا اظهار نظر نمیکرد
و این برای من آزاردهنده بود برای همین تصمیم گرفتم راجب درمان باهاش صحبت کنم و پیش شما دوره رو طی کرد
الان واقعا خیلی تغییر کرده و اصلاا مثل اون موقع ها نیست
برای همین خواستم ازتون یک دنیا تشکر کنم
سلام
من خیلی اعتماد بنفس پایینی داشتم و حتی اگه یه حرفه یا مهارت رو کامل بلد بودم اصلا به خودم اعتماد نداشتم و کاری رو شروع نمیکردم از تنهایی میترسیدم چون فکر میکردم نمیتونم از پس خودم بربیام تنهایی
همه اینا خیلی اذیتم میکرد تا بالاخره تصمیم گرفتم دوره درمان شروع کنم با یه تراپیست خوب
خیلی تحقیق کردم تا شما رو پیدا کردم و واقعااا راضی بودم هرچقدر تشکر کنم بازم کمه
سلام
دوست من اختلال شخصیت وابسته داشت و اولین نشونه ای که خیلی هم شدید بود توی رفتارش وابستگی بیش از اندازه به پارتنرش بیش از اندازه وابسته بود با اینکه میدید همه جوره این رابطه براش ضرر داره ترس از تنها موندن نمیذاشت که جدا بشه و یک تصمیم ساده هم نمیتونست تنهایی بگیره
درمان هم به سختی قبول کرد ولی از وقتی که دوره درمانش رو پیش شما گذرونده خیلی خیلییی بهتر شده
واقعا ممنونم ازتون
سلام
آقای دکتر من فنلاند رندگی میکنم و همسرم سوئد
به تازگی برگشتم فنلاند و جدا شدم
دوباره اینجا خونه گرفتم و با وضعیت بد مالی دارم دست و پنجه نرم میکنم
خیلی خیلی روزگار بهم سخت میگذره من واقعا همسرمو دوست دارم و به خاطر مشکلاتی که داشتم که در نامه قبلی ذکر کردم نمیتونستم هم باهاش زندگی کنم
همش از آینده میترسیدم از اینکه ولم کنه
بهش گفتم اگر قبول کنی من خونه خودمو داشته باشم و مثل قدیم برم و بیام ولی قبول نکرد وگفت من دلم میخواد که همیشه پیشم باشی
آقای دکتر تو پنج ماهی که اونجا بودم همش احساس بی اعتمادی میکردم
احساس نا امنی
اصلا احساس نکردم که اینجا خونه منه
دوسش داشتم ولحظات خوبی با هم داشتیم ولی هر روز که بیدار میشدم از خواب به خودم میگفتم اخه این چه کاری بود که کردی چرا خونه و زندگیتو پس دادی و فروختی اومدی اینجا؟
احساس بردگی و خدمتکار بودن میکردم و اینکه تو سن پنجاه سالگی باید بیام دوتا بچه شوهرم هم نگه دارم
البته ازدواج ما رسمی نبود و جایی ثبت نشده بود
فقط خودمون حلقه خریده بودیم و قرار گذاشته بودیم
روزی که من به ایشون گفتم بیا مثل قدیم در رفت و آمد باشیم تا یه مدت بعد ببینیم چی میشه
قبول نکرد
از عصبانیت عکسای منو از فیسبوک و اینستا پاک کرد و حلقه هم دستش نبود میگفت حلقه رو پرت کرده رفته زیر بخچال که من از این عکس العملش خیلی ناراحت شدم و تعجب کردم منم عکساشو پاک کردم
به نظر شما ادامه یه همچین رابطه ای درسته
آیا این وابستگیه به ایشون دارم یا دلبستگی
خلاصه خیلی افسرده و ناراحتم و اضطراب عجیبی دارم
چه کنم؟
از تنهایی خودم وحشت کردم
و اونجا هم میدونم هیچ آینده ای ندارم
چون ازدواجمونم رسمی نبود
به من گفت من نمیتونم تو رو گارانتی کنم گارانتی خودت خودتی
زبان یاد بگیر و برات کار پیدا میکنم
خونه ای که توش رندگی میکردیم به اسم بچه هاش کرده بود البته بعد از مرگش
البته من به خاطر خون و پول نرفته بودم اونجا ولی اینکه من کجای این زندگی هستم سخت نگرانم کرده بود
من تمام اسباب اثاثیه ام رو فروختم و اونجا رفتم و کلی ضرر کردم
الان خونه گرفتم منم و به خونه خالی و بی پول
خیلی احتیاج به کمک شما دارم
اگه امکانش هست و زحمتی نیست برام وویس بگذارید
احساس در موندگی میکنم
لطفا کمکم کنید
به نظر من لازم است که شما حتما با یک روانشناس جلساتی داشته باشید تا مشکل خود را به صورت دقیق بررسی کنید. اما با این حال من در قالب پرسش و پاسخ حدس ها و گمان های خود و نظر خود را می گویم.
به نظر میآید ترس از رها شدن در شما بسیار زیاد است و این میتواند علامت طرحواره رهاشدگی باشد، وقتی که طرحواره رهاشدگی در ما وجود دارد یا در تنهایی خود میسوزیم و میسازیم یا وقتی که با شخصی وارد رابطه می شویم به شدت می خواهیم به او بچسبیم یا به ما اطمینان بدهد که ما را رها نخواهد کرد. در تمام رفتارهای مخاطب خود به دنبال نشانه هایی از رها شدگی می گردیم و از قضا این نشانه ها را هم پیدا میکنیم.
به عنوان مثال همین که شما میگویید چرا خانه را به نام من نکرد، و در ادامه می گوید البته برای خانه اصلاً رفتم فقط می خواهم مطمئن باشم که مرا رها نمیکند و می گوید در تمام مدتی که آنجا بودم نگران بودم که مرا رها کند و به همین دلیل بیش از اندازه به دنبال اطمینان طلبی هستید.
احساس شما احساس آشفتگی هست انگار که مادرتان را در یک بازار شلوغ گم کرده اید.
این داستان زندگی شماست، “رها شدن”، شما می توانید داستان زندگی خود را بازنویسی کنید و زندگی جدیدی را خلق کنید ولی باید با یک روانشناس صاحب صلاحیت در ارتباط باشید و خود را درمان کنید، شما دلبستگی نایمن دارید
واقعیت این است که شما در کشوری آزاد زندگی می کنید و اینکه حتماً در جایی ثبت کنید در سالهای اولیه زیاد اهمیتی ندارد، و این مرسوم است که بعد از گذشت مدتی شاید به این فکر بیفتند که در جایی ثبت کنند. واقعیت این است که سنی از شما و ایشان گذشته است و طبیعتاً فرزندانی دارد و شما هم همینطور.
با شما درباره مراقبت کردن یا نکردن از فرزندان ایشان، و حتی مرزها می توانید خیلی راحت بالغانه صحبت کنید و بگویید تا اینجا می توانم تا اینجا نمی توانم با همدیگر به توافقی برسید. البته رابطه قبلی تمام شده است دیگر به فکر آن رابطه نباشید اما حتماً درمانی دریافت کنید تا در رابطه های بعدی درست عمل کنید.
در سایت ما هم به صورت رایگان، درباره انواع طرحواره ها توضیحات مفصل داده ایم والبته بازهم ادامه دارد، که می توانید مرور کنید و انواع طرحواره ها را بشناسید و کمی با خودتان آشنا شوید.
سلام و عرض ادب. من ۳۳ ساله هستم و یک پسر۱۶ماهه دارم که از همان ابتدا با شروع غذاخوردن به دنبال حفظ استقلال خود بود و من کاملا او را آزاد گذاشتم و الان به دلیل کنجکاوی اش اجازه میدهم به هرچیزی که برایش آسیبی ندارد دست بزند ،
اما گاهی پسرم وقتی بامخالفت همسر و والدینم مواجه می شود به شدت جیغ میزند و در نهایت به خواسته اش میرسد .آنها اعتقادشان این است که رفتار من اشتباه است چون در آینده نمی توانم جلوی رفتارهای بعدی اش را بگیرم
. لطفا راهنمایی کنید چه رفتاری درست است و محدودیت از چه زمانی باید اعمال شود ؟
همانطور که در کتاب تربیت سرنوشت ساز گفتهام کودک ۶ نیاز هیجانی دارد که باید برآورده شود، یکی از آن ۶ نیاز محدودیتهای واقعبینانه است، یعنی او باید متناسب با سن و سال خود با محدودیتهای زندگی روبرو شود، اگر این اتفاق نیفتد طرحواره های خویشتن داری ناکافی و خود انضباطی ناکافی و خودشیفتگی ممکن است در او شکل بگیرد و طبیعتاً کسانی که این طرحواره ها را دارند، در شغل تحصیل و رابطه زناشویی با مشکلات بسیار زیادی رو به رو خواهند شد و به قول جان گاتمن مشتریان آینده ما هستند البته اگر شانس بیاورند.
لازم است که محدودیت را متناسب با سن کودک به او آموزش دهید، مثلاً اگر چیزی می خواهد که لازم هست که به او ندهید نباید به او بدهید و اگر گریه میکند او را در آغوش بگیرید و نوازش کنید و آرام کنید و اگر باز هم ادامه داشت چیز دیگری به او بدهید یا با شوخی بازی شیر دادن او را آرام کنید ، ولی چیزی که میخواهد را ندهید. همانطور که بارها و بارها گفته ام رفتار شما باید دوستان قاطعانه و منصفانه باشد.
طبیعتاً برای کودک ۶ ماهه محدودیت ها بسیار بسیار کمتر از کودک ۳ ساله است، در عین حال که نباید زیاد سخت بگیرید اینطور هم نباشد که او پادشاه منزل باشد.
ما در حال تهیه مجموعه ای هستیم به نام دنیای من که مربوط به سنین مختلف کودک است، این مجموعه بسیار بسیار ارزشمند است و شما را با تمام مراحل رشد کودک آشنا می کند، در این مجموعه از تولد تا سن هفت سالگی را در نظر گرفته ایم. که در آن، انگار کودک شما با شما سخن می گوید و نیازهای خود را طبق اصول روانشناسی و مراحل رشد، به زبان خودش به شما میگوید.
در نظر داریم با هزینه بسیار ناچیز است آن را را در سایت قرار بدهیم تا کمکی برای مادران باشد. بعد از آماده کردن آن در کانال اطلاع رسانی خواهیم کرد و به شما پیشنهاد میکنیم که آن را تهیه کنید.
سلام من مردی متاهل هستم و از خانواده خانمم به شدت متنفر به خاطر تحقیر هایی که نسبت به من انجام داده اند
چه کار کنم که این از بین بره؟
به طور کلی ما چهار نوع برخورد در ارتباط با دیگران می توانیم داشته باشیم:
اول منفعلانه، یعنی به خواستههای خود اهمیتی نمی دهیم ،خودمان را در اولویت قرار نمی دهیم، و خودمان را مهم نمی دانیم.
دوم پرخاشگرانه، یعنی کافی است که احساس کنیم دیگری میخواهد به مادستور بدهد، بلافاصله کار میگیریم و حمله میکنیم و از هر کسی که نماد قدرت داشته باشد بدمان می آید.
سوم پرخاشگر ولی منفعل، یعنی مستقیماً خواسته خود را نمی گوییم و مستقیماً مخالفت نمیکنیم، اما به صورت پنهانی کارهایی می کنیم تا خشم خود را خالی کنیم، مثلا بدگویی میکنیم کارشکنی می کنیم، به شکلی پنهان انتقام میگیریم.
روش چهارم قاطعانه است، یعنی حد و مرز تعیین میکنیم و برای دیگران روشن میکنیم که همانطور که خواسته تو مهم است خواسته من هم مهم است.
قاطعیت را باید آموخت، و نمیشود و صرفاً با اراده کردن قاطع بود، اگر بدون آموزش بخواهید قاطع باشید، به جای اینکه قاطعانه برخورد کنید شیوه برخورد شما برعکس شیوههای قبلی شما میشود؛ مثلاً اگر قبلا منفعل بودید، حالا پرخاشگر می شوید و اگر قبلا پرخاشگر بودید، حالا منفعل می شوید، در سایت خود بیداری مجموعهای با عنوان روش حل اختلاف و مهارت قاطعیت وجود دارد که قیمت آن هم بسیار بسیار مناسب است. پیشنهاد می کنم که آن را تهیه کنید و قاطعیت را یاد بگیرید و بفهمید که چگونه باید با رفتارهای تحقیر آمیزخانواده همسر برخورد کنید.
به طور کلی شما بر روی رفتار دیگران کنترل ندارید اما بر روی حد و مرز کنترل دارید.