زندگی خردمندانه 37 درس بی نظیر برای ساختن یک زندگی خردمندانه
زندگی خردمندانه
خرد چیست؟
بعضی ها تصور می کنند خرد همان عقل است، اما من اینطور فکر نمی کنم، من تصور می کنم که خرد توانایی برقرار کردن توازن بین عقل و دل است. بنابراین تاکید بیش از حد بر روی عقل و همه چیز را براساس منطق نگاه کردن خردورزی نیست و خردمندانه نیست.
من البته در آینده دوره های آموزشی کاملی خواهم گذاشت با عنوان «خویشتن جدید و رشد بالغ»که کسانی که در این دوره ها شرکت می کنند، در نهایت بتوانند توازن بین عقل و دل و زندگی خردمندانه را بیاموزند.
زندگی فقط با تکیه بر عقل، خشک و بی روح است و سبب می شود نتوانیم همه ی نیاز های خود را برآورده کنیم. و فقط با تکیه بر دل هم سبب می شود که نتوانیم دور دست را ببینیم و سلامتی جسم و جان و همه چیزمان ممکن است در موقعیت خطر بیفتد.
این مجموعه یک مجموعه ی ساده است که به شما کمک می کند از توصیه های ساده ی من در زندگی روزمره استفاده کنید.
ما روزانه با موقعیتهای مختلفی روبرو میشویم و نمی دانیم با آن موقعیت چگونه برخورد کنیم که این لزوماً یک مشکل روانشناختی نیست، بلکه یک باور غلط ساده در میان است و یا اینکه مهارتهایی ساده برای زندگی کردن را نمیدانیم.
در عصر حاضر و در دنیای مدرن با توجه به اینکه روابط بیشتر و درهمتنیده تر شده و استرس و مشکلات شغلی و خانوادگی هم بیشتر شده است، بسیاری از این استرسها به خاطر این است که ما لازم است که یک مهارت ساده را بیاموزیم.
من در این مجموعه تحت عنوان«زندگی خردمندانه»تصمیم دارم که در هر مرحله یک توصیه ساده را ارائه بدهم برای کسانی که مشکلات روانشناختی جدی دارند، ممکن است که این توصیه ساده عملی نباشد، در این صورت حتماً باید به یک روانشناس بالینی مراجعه کنند و مسئله اصلی خود را برطرف کنند، اما برای کسانی که تا اندازهای از توان و سلامت روانی خوبی برخوردار هستند این توصیهها میتواند کارآمد باشد.
همه این دستنوشتهها را در درون سایت قرار میدهم تا برای کسانی که بعدها به ما میپیوندند این امکان وجود داشته باشد که به صورت کامل بتوانند همه این توصیهها را در یک نگاه مطالعه کنند.
درس اول زندگی خردمندانه
مدیریت زمان یعنی در هر زمان فقط یک کار
توصیه اول من(ارسطو رضایی) برای داشتن زندگی خردمندانه این است که قبل از اینکه کاری را شروع کنید ابتدا فکر کنید، سپس وارد عمل شوید تا آن کار را بهخوبی انجام بدهید. بعدازاینکه آن کار را بهخوبی انجام دادید به سراغ کار بعد بروید، به این کار مدیریت زمان می گویند.
البته مدیریت زمان یک بحث گسترده است، مثلا کارهای خود را بنویسید، زمان بندی هرکدام را مشخص کنید، سپس اولویت بندی ها را مشخص کنید و اول مهمترین کارها را انجام بدهید.
قانونی به نام قانون ۸۰-۲۰ وجود دارد که می گوید ۲۰ درصد از کارهای ما خیلی مهم هستند و ۸۰ درصد کمتر مهم، پس شما برای مدیریت زمان باید ۲۰ درصد ها را روشن کنید و آنها را در اولویت قرار بدهید.
انجام چند کار در یکزمان از عهده کامپیوتر بهخوبی برمیآید، اما اگر انسانها بخواهند اینطور عمل کنند دقت آنها پایین میآید و اشتباهات آنها زیاد میشود و به همین دلیل کارشان بدون بازده و یا بیفایده خواهد بود.
شیوه درست آن است که با افکار پریشان و نداشتن تمرکز کاری را انجام ندهیم و زمان دقیقی برای به انجام رساندن هر کاری در نظر بگیریم. برای کسانی که مدیر هستند و چندین کار را باید در طول روز انجام بدهند، توصیه میشود که شیوههای مدیریت را بیاموزند تا بتوانند با راهاندازی یک سیستم مدیریتی، تمامکارها را مدیریت کنند.
وقتی که سیستمی راه میاندازید، شما یک کاردارید، شما فقط باید سیستم را مدیریت کنید، این سیستم تشکیلشده است از کارمندان مختلف و بخشهای مختلف، هربخشی یک سرپرست یا یک سرکارگر یا یک مسئولی دارد و آنها کار را انجام میدهند .
اگر نمیدانید چگونه این سیستم را راهاندازی کنید، بهتر است که با یک مشاور دراینباره صحبت کنید، اما به هرحال شما فقط باید یک کار انجام بدهید، مدیریت سیستم، اما بعضی از مدیران می خواهند در یک زمان چندین کار را انجام بدهند، این هم سبب آشفتگی فکر می شود و هم خلاقیت را کاهش می دهد.
یکی از راه های افزایش خلاقیت تمرکز است و لازمه ی تمرکز هم اینست که در یک زمان به یک کار بپردارید. وقتی که کودک بودم داستانی را در یکی از کتاب ها خواندم که جالب بود. روزی شخصی سوار الاغی شده بود و قرار بود به روستایی برود، با شتاب می رفت اما الاغ به هرحال بیشتر از ظرفیتش نمی توانست برود، وقتی که به اولین روستا رسید، از اهالی روستا پرسید چقدر طول می کشد تا به فلان روستا برسم؟ اهالی روستا به او گفتند با توجه به عجله ای که تو داری احتمالا ۲ ساعت بعد، ولی با توجه به سرعتی که الاغ تو دارد فردا صبح می رسی، این یعنی آن شخص درک درستی از زمان نداشت، و فکر می کرد اگر عجله کند حتما به مقصودش می رسد.
شما هم اگر درک درستی از زمان نداشته باشید نمی فهمید که نمی شود دریک زمان مشخص چقدر باید از خودتان و اطرافیانتان انتظار داشته باشید به همین دلیل خود یا اطرافیانتان را تحت فشار می گذارید.
کسانی که طرحواره ی کمالگرایی یا همان طرحواره معیارهای سختگیرانه دارند اینطور هستند آنها هیچوقت روی آرامش را نمی بینند و درک درستی از زمان ندارند.
داشتن مدیریت زمان می تواند نشان دهنده نشانه ی خرد و زندگی خردمندانه باشد.
اگر می خواهید نحوه مدیریت زمان را بر اساس روش علمی یاد بگیرید بسته ی زیر را تهیه کنید
درس دوم زندگی خردمندانه
هر روز یک چیز اضافی را دور بیندازید
توصیه دوم من برای داشتن زندگی خردمندانه اینست که هر چیز اضافی را دور بیندازید.واقعیت این است که در منزل خود همه ما گاهی چیزهایی داریم که به دردنخور هستند و برای ما مانع ایجاد میکنند، اگر که قصد ندارید که از این چیزها استفاده کنید با خیال راحت آن را دور بیندازید. اگر که ممکن است چیز به درد بخوری برای فرد دیگری باشد مانند لباسهای کهنه، آنها را داخل یک کیسه پلاستیکی بگذارید و در کنار سطل زباله شهرداری قرار دهید یعنی با زبالهها قاتی نشود.
البته بعضی ها هم می گویند هر چیز که خوار آید روزی به کار اید، اما لازم نیست به کار شما بیاید می توانید آن را به کسانی که نیازمند هستند هدیه کنید تا به کار آنها بیاید. مثلا من دیده ام که بعضی از افراد تلویزیون و مبل جدید می خرند با این حال دلشان نمی آید تلویزیون و مبل قدیمی را دور بیندازند.
البته برای بعضی ها این موضوع خیلی حاد است و ما در کتاب dsm اختلالی به نام اختلال احتکار داریم، یعنی اگر این موضوع در شما حاد باشد شاید که مبتلا به اختلال احتکار باشید.
اختلال احتکار همان چیزی است که ما در سایت طرحواره درمانی به آن طرحواره آسیب پذیری از نوع فقر می گوئیم کسانی که در خانواده هایی بزرگ شدند که به شدت با فقر و محرومیت روبرو بودند و ترس از فقر دارند یا خانواده آن ورشکسته مالی شده بودند و یا خانواده هایی که بیش از اندازه به پس انداز و خرج نکردن تاکید می کردند. طبیعتا اگر پای طرحواره آسیب پذیری یا اختلال احتکار درمیان باشد باید به درمان آن بپردارید.
هر روزه چیزی را پیدا کنید که به آن نیاز ندارید و آن را دور بیندازید به این وسیله وسایل غیرضروری کمکم از زندگی شما دور ریخته میشود و با باز شدن فضای زندگیتان نظم بیشتری وارد منزل وزندگی شما میشود.
این توصیه برای کسانی که میخواهند افکار کهنهشان را دور بریزند مناسب است من همیشه به کسانی که میخواهند تغییر جدیدی ایجاد کنند توصیه میکنم که اشیا بهدردنخور را دور بیندازند با این کار یاد میگیرند که گاهی میتوانند افکار بدردنخور خود را هم دور بینداز.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس سوم زندگی خردمندانه
اصول گفتگوی بالغانه
سومین توصیه من برای داشتن زندگی خردمندانه اینست مه اگر که باکسی اختلاف پیدا کردید و یا اختلاف نظر دارید و میبینید که به حق و حقوق شما توجهی نمیکند و یا نیازهای شمارا نادیده میگیرد به خاطر داشته باشید که اگر صدای شمارا نمیشنود و اگر که به او گفتید و توجهی نمیکند دیگر فریاد نزنید فریاد زدن سبب نمیشود که دیگری صدای شما را بشنود، بلکه عملتان را با او عوض کنید و رفتار خود را با او عوض کنید، این یکی از اصول گفتگوی بالغانه است.
بنابراین اگر کسی حرف شمارا نمیفهمد شما این را بفهمید که او حرف شمارا نمیفهمد این جملهای از هایدگر هست او باید با پیامد رفتار خود روبرو شود. فریاد سبب میشود که به سیستم عصبی شما فشار زیادی وارد شود، سبب میشود که جسم و بدن شما فرسوده شود استرسها فشار بسیار زیادی در ما تولید میکنند جسم و جان ما مانند معبد است باید مواظب باشید.
من به بسیاری از مراجعانی که می گویند هرچند به شوهرم یا همسرم می گویم حرف مرا نمی فهمد، می گویم: اگر او نمی فهمد، تو چرا نمی فهمی که او نمی فهمد؟
مسلما اگر این مشکل را با افراد مهم زندگی تان مانند همسرتان یا شوهرتان دارید، حتما باید به یک روانشناس بالینی یا مشاور خانواده مراجعه کنید تا ببینید که چگونه باید برخود کنید.
این درست مثل آن است که اتومبیل شما در گل و لای گیر کرده است و شما دائما پدال گاز را فشار می دهید، در این صورت فقط ماشین شما بیشتر و بیشتر در گل و لای فرو می رود و اتفاق دیگری نمی افتد.
ما بر روی دیگران و افکار و رفتار آنها هیچ کنترلی نداریم، همانطور که بارها گفته ام کنترل یک توهم است که البته بسیاری از مردم جهان مبتلا به این توهم هستند. ما فقط می توانیم به دیگران اطلاعات بدهیم و اگر هم دیگران تغییر کنند خودشان در ذهنشان بررسی کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که تغییر کنند ته اینکه شما اورا تغییر داده باشید، ما برروی دیگران کنترلی نداریم اما برروی حدو مرز کنترل داریم و می توانیم حدو مرز خود را با آنها تعیین کنیم یا تغییر بدهیم، بخصوص کسانی که طرحواره اطاعت دارند معتقدند که حق و حقوق آنها توسط دیگران نادیده گرفته شده و از بزرگواری آنها سو استفاده می شود در صورتی که خودشان مهارت های جرات ورزی و قاطعانه سخن گفتن را بلد نیستند، دیدن چیزی که می بینید و تصور اینکه با غرغر یا فریاد زدن می توانید آن را تغییر دهید خردمندانه نیست.
چرا از این توصیه ساده استفاده نمی کنید؟
درس چهارم زندگی خردمندانه
بی خوابی نکشید و به اندازه کافی بخوابید!
توصیه چهارم من برای داشتن زندگی خردمندانه اینست که بیخوابی نکشید و به اندازه کافی بخوابید، اگر که خواب شما کم باشد حواسپرتی شما زیاد خواهد بود و کارهای خود را باکیفیت انجام نمیدهید، اگر که خواب شما کم باشد و بی خوابی بکشید در طول روز حتی اگر که بخواهید تمرکز شما و دقت شما پایین میآید و کمی بدخلق میشوید و ممکن است که زودتر دست از کارتان بکشید و یا کار را باکیفیت انجام دهید شما باید شبانه ۷ تا ۸ ساعت بخوابید.
در این صورت روز بعد با آمادگی و سرزندگی بیشتری بیدار میشوید و انرژی بیشتری برای کار کردن خواهید داشت بسیاری از افراد متوجه این موضوع نیستند و به همین دلیل کارهای روزانه خود را بدون کیفیت انجام میدهند و بازدهی کمتری خواهد داشت اگر قرار باشد در کارتان با تمام قوای ذهنی حضورداشته باشید بهتر است که شب آسوده بخوابید. بعضی از افراد دچار اختلال خواب هستند.
بد خوابیدن، بی خوابی، دیرخوابیدن، کابوس زیاد شبانه می تواند نشاندهنده ی مشکلاتی باشد، و جزو اختلالات خواب می باشد، در این صورت باید به یک روانشناس بالینی مراجعه کنید و یا مشکلتان را حل کنید یکی از کارهایی که میشود انجام داد این است که شبها موزیک بیکلام گوش کنید. معمولاً نهایتاً بعد از یک ساعت خواب به سراغتان خواهد آمد زیرا موزیک بیکلام امواج مغزی شمارا کاهش میدهد.
اگر شما در خوابیدن و به خواب رفتن مشکلاتی دارید در لینک زیر، مشکلات مربوط به خواب و اختلالات خواب را قرار دادم تا مطالعه کنید.
چرا از این توصیه ساده استفاده نمی کنید؟
درس پنجم زندگی خردمندانه
چگونه تغییر کنیم؟
چگونه تغییر کنیم ؟
توصیه پنجم من برای داشتن زندگی خردمندانه اینست که اگر میخواهید در زندگی خود تغییر ایجاد کنید این تغییر را آرامآرام ایجاد کنید
یکی از اشتباهاتی که مردم انجام میدهند و یکی از طرز تفکرات غلطی که دارند این است که میخواهند ناگهان تغییر ایجاد شود و گاهی وقتها هم این به خاطر شعارهای انگیزشی است، نه یک رژیم سختِ غذایی و نه یک برنامه شدید ورزشی و نه تغییر ناگهانی خود و نه تغییر ناگهانی رابطه هرکدام از این کارها را شاید موقتاً عملی باشد اما دائمی نخواهد بود.
تغییرات واقعی در زندگی همیشه با یک تصمیم کوچک و دقیق شروع میشود و با مداومت و به آرامی کمکم به تغییر بزرگتری تبدیل میشود. تغییر فرایندی سلانه سلانه و آرام آرام است، این تصمیمات کوچک آرامآرام به نتیجه مطلوب میرسند.
صبوری و حوصله در تغییر بسیار اهمیت دارد و معمولاً کسانی که به دنبال تغییر ناگهانی هستند پروژههای ناتمام زیادی دارند. یکبار در مطلبی خواندم که فردی پژوهشگر با خواندن یک کتاب ناگهان متحول ش، حدس زدم که احتمالاً باید بردرلاین (شخصیت مرزی) باشد.
اگر که توقع داشته باشید که ناگهان تغییر کنید چون این امکان اتفاق نمیافتد، احساس بیکفایتی و ناتوانی شما روزبهروز بیشتر افزایش پیدا میکند.
من در درمان احساس بیکفایتی و درمان کسانی که قادر به موفقیت نبودند متوجه شدم یکی از این دلایل این است که انتظار دارند تغییر ناگهانی اتفاق بیفتد. شاید برای شما عجیب باشد که بدانید که ۶۸ درصد افراد تنبل و اهمالکار طبق پژوهشهایی که انجام شده کمالگرا بودند.
کسانی که طرحواره کمال گرایی دارند دو نوعند:
- کمالگرای نشسته که منتظر تغییر ناگهانی هستند و به همین دلیل یا شروع نمی کنند یا اگر شروع کنند به محضی که به مانعی برخورد کنند بلافاصله عقب نشینی می کنند زیرا توقع تغییر ناگهانی از خودشان دارند.
- کمالگرای ایستاده که دائما به محضی که موفقیتی بدست آورند به سراغ هدف دیگری می روند و هیچوقت از دستاوردهای خود راضی نیستند و می گویند این به اندازه کافی خوب نیست و باید بیشتر و بیشتر تلاش کنم و بدست بیاورم درنتیجه از هیچ چیزی راضی نیستند و از دستاورد های خود استفاده نمی کنند.
شما اگر که جزو کمالگراهای نشسته باشید، چون نمی توانید به معیارهای دلخواهتان دست پیدا کنید احساس بی کفایتی و شکست هم می کنید و چه بسا طرحواره بی کفایتی و شکست هم در شما شکل بگیرد، تغییر مسیر الزاما روبه بالا و روبه جلو نیست، گاهی می افتید و برمی خیزید و باز ادامه می دهید.
همانطور که کودکان راه رفتن را یک شبه یاد نمی گیرند بلکه از جا بر می خیزند سقوط می کنند و باز بر می خیزند، تا در نهایت یاد می گیرند که چگونه تعادل بین نیم تنه بالا و پائین را حفظ کنند، حالا اگر کودکان توقع می داشتند که یک شبه یاد بگیرند و ناگهان تغییر کنند آیا به نظر شما راه رفتن را یاد می گرفتند؟
درس ششم زندگی خردمندانه
مهمانی گرفتن خودمانیتر و سادهتر
توصیه ششم من برای داشتن یک زندگی خردمندانه اینست که مهمانیهای خود را خودمانیتر و سادهتر برگزار کنید.
یکبار دوستان من تمایل داشتند که برای رفع دلزدگی درجایی جمع شوند و من از آنها دعوت کردم که به منزل من بیایند تقریباً ساعت ۵ عصر بود و ساعت ۸ شب دوستان من به منزل من آمدند و من شامی بسیار ساده و خودمانیتر مهیا کردم و این باعث شد که با آغوش گرم از دوستان خود پذیرایی کنم و وقت برای حرف زدن و راحت بودن و لذت بردن از حضور یکدیگر داشته باشیم فکر می کنم این خردمندانه است.
مهمانیهای مفصل هم خرج زیاد دارد و هم خیلی وقت میگیرند و هم خیلی خستهکننده هستند و باعث میشود که در اعماق وجودتان تمایل به این مهمانیها نداشته باشید.
چه کسی خوشش میآید که از صبح تا عصر خسته شود تا بتواند از چند نفر پذیرایی کند شما باید فرصت گفتگو با همه را داشته باشید اگر که به فکر این باشید که یک مهمانی بسیار مفصل باید برقرار کنم فرصت برای گفتگو یا نیست.
یا اگر هست بسیار سرسری هست مهمانیهای کوچکتر بهراحتی اداره میشود و خرج و کار کمتری هم دارد و شما هم فرصت بیشتری برای گفتگو و خوشی با مهمانهایتان خواهید داشت.
مهمانی گرفتن برای غذا خوردن نیست برای رد و بدل کردن نوازش و صمیمیت و نیاز به عشق و تعلق خاطر است، بنابراین در هر مهمانی مهمانان کمتری را دعوت کنید تا بهراحتی از عهده پذیرایی آنها بربیاییدشاید این خردمندانه باشد.
بسیاری از دوستان من هم که درخارج از ایران به سر می برند , همین کار را انجام می دهند , گاهی هم آنچه که در خانه خود شان دارند به خانه ی دوستشان می برند تا فقط دور هم باشند، البته در کشور ما متاسفانه بسیاری از مردم پذیرایی مفصل را به ارزشمندی و آبرو و …. ارتباط می دهند که به عقیده ی من خردمندانه نیست و کاملا بی معناست شما می توانید این سنت را بشکنید.
دوستان و اقوام خوب و سالم اهمیتی به این موضوع نمی دهند زیرا مهم باهم بودن و ردو بدل کردن صمیمت و دوستی است، دراینجا هم البته برای کسانی که طرحواره کمالگرایی دارند بسیار سخت است که مهمانی ساده برگزار کنند.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس هفتم زندگی خردمندانه
روانشناسی در استخدام
توصیه هفتم من برای داشتن زندگی خردمندانه این است که از روانشناسی در استخدام کمک بگیرید و کار را به کاربلدها واگذار کنید
در اطراف ما افرادی هستند که دائماً اشتباه میکنند و همیشه دلیل و بهانه میآورند، به همین ترتیبت ممکن است که شما کارمندی داشته باشید که دائماً بهانه میتراشد.
دقت کنید که انسانهای منظم هم وجود دارند و شما مجبور نیستید که با این افراد سر کنید، ممکن است شما مدیری باشید که یکی از گرفتاری های شما این کارمندان باشند، برایان تریسی جمله ی معروفی دارد که من هم به آن معتقدم ؛ او می گوید، به محضی که به ذهنتان رسید که باید کارمندی را اخراج کنید فورا اورا اخراج کنید، شاید برای شما سخت باشد نیرو ی جدید استخدام کنید , شاید که نتوانید نیروی کاربلد را بشناسید، این کاملا طبیعی است زیرا شما شخصیت شناس نیستید , حتی روانشناسان باتجربه هم ممکن است دراین باره اشتباه کنند،، با این حال مطمئن ترین راه اینست که از روانشناسی در استخدام استفاده کنید , بعضی از روانشناسان با استفاده از تست های شخصیت و تست های شغلی می توانند متوجه شوند که کدام شخص برای چه کاری مفید است و کدام شخص مفید نیست.
بنابراین اگر با این مشکل دست و پنجه نرم می کنید , بجای غر غر کردن و آه و ناله کردن , کاری خردمندانه انجام بدهید، همین الان آگهی استخدام بزنید و شرایط کار خودتان را بگوئید و سپس هرشخصی که مراجعه کرد با استفاده از کمک از یک روانشناس بالینی اورا مورد بررسی قرار بدهید و سپس استخدام کنید، دراین صورت ضریب خطای شما بسیار کاهش پیدا می کند و میزان موفقیت شما بسیار افزایش می باید، انرژی خود را برای آدمهایی که کارشان را نمیخواهند یا نمی توانند درست انجام بدهند هدر ندهید منظور من اصلاً این نیست که سختگیر باشید بلکه زیادی هم آسانگیر نباشید، وقتیکه یک موضوع بارها و بارها تکرار میشود شخص دیگری را جایگزین کارمند خود کنید و یا اینکه جای آن کارمند را عوض کنید و او را سرکاری بگمارید که مناسب او است.
این کار برای بعضی از افرادی که طرحواره اطاعت یا ایثار دارند بسیارسخت است در این صورت باید طرحواره خود را درمان کنید و فکر نکنید که خیلی انسان دلسوزی هستید در محیط کار باید بتوانید در جای خود قاطع و جدی باشید درشتی و نرمی به هم در به است.
همچنین از دید طرحواره درمانی کسانی که طرحواره شکت و بی کفایتی دارند به کارمندان خود وابسته می شوند وتصور می کنند اگر او نباشد کارها پیش می رود یا کسانی که طرحواره رهاشدگی دارند وقتی بخواهند کارمندی را اخراج کنند نمی توانند و حتی اگر کارمند شان نالایق و بی کفایت باشد و کاررا ترک کند بشدت اشفته و پریشان می شوند.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس هشتم زندگی خردمندانه
مسئولیت پذیری افراطی نداشته باشید
توصیه ی هشتم من برای داشتن زندگی خردمندانه این است که مسئولیت پذیری افراطی نداشته باشید و در نظر داشته باشید که شما مسئول دننیا نیستید، در این جهان بسیاری از افراد فقیر هستند، بسیاری از افراد رنج میبرند، فساد، بیعدالتی، جنایت، هر روز در جهان مشاهده میشود.
واقعیت این است که شما نمیتوانید این واقعیات را تغییر بدهید، اما اگر که به زندگی روزانه خود دقت کنید شاید بتوانید تنها شمعی روشن کنید، شاید بتوانید با مهربان بودن، با سخاوتمند بودن، با آسانگیر بودن، نسبت به خانواده خود و با بخشش بخشی از علم و دانش و درآمد خود تغییرات کوچکی را شروع کنید.
اما فقط در همین اندازه میتوانید، اگر که دیگران هم مانند شما چنین اقداماتی میکردند شاید دیگر ما چنین مشکلاتی نداشتیم. شما این مشکلات را به وجود نیاوردهاید که بخواهید آن را حل کنید، واقعیت اینست که توانایی شما محدود است. فقط سهم خود را ادا کنید.
من یاد گرفتم که سهم من فقط این است که گاهی آموزشهایی رایگان بدهم و به این وسیله به دیگران کمک کنم، و نیز بخشی از درآمد ماهیانه ام را به موسسانی که مطمئن هستم حامی کودکان بی سرپرست هستند هدیه کنم و همینطور به دانشجویان و کار آموزانی که به مرکز ما می آیند توصیه می کنم که در صورتی که توانایی دارند دریغ نکنند.
حتی یکی از پیامدهای رفتاری من برای دانشجویانی که در کلاس درس من می نشینند این است که در صورت که به تعهد خود عمل نکنند باید به انتخاب خودشان به یک مرکز خیریه کمک کنند و فیش آن را ارائه کنند. اما با وجود اینکه میدانم بسیاری از مردم در سرتاسر جهان و کشورم از بیماریهای روانی بسیار زیادی رنج میبرند، اما کاری بیشتر از این نمیتوانم بکنم.
اگر که به مشکلاتی که نمیتوانم درباره آن کاری انجام بدهم فکر کنم، فقط انرژی خود را هدر میدهم. رنج بردن من، هیچ تغییری در زندگی دیگران ایجاد نمیکند، اما اگر من انرژی داشته باشم، شاید بتوانم حرکتی کوچک انجام بدهم. همین حرکت کوچک خیلی هم خوب است و میدانم که سهم خود را ادا کردهام.
بسیاری از افراد فکر می کنند رنج بردن از آنها آدمهای خوبی می سازد و به همین دلیل باید حتما غمگین باشند و رنج بکشند. من در جایی هم توضیح داده ام که روحانیت و معنویت رنج کشیدن نیست بلکه اینست که به اندازه ای که می توانید چیزی به جهان اضافه کنید.
اما به خاطر داشته باشید که شما این جهان را به وجود نیاوردید و قاعدتا شما مسئول این وضع نیستید پس برای خودتان تکلیفی بیشتر از حد توان تعیین نکنید، به خصوص از دیدگاه طرحواره درمانی کسانی که طرحواره ایثار دارند نمی توانند اینطور فکر کنند دراین صورت قطعا باید به درمان طرحواره ایثار در خود بپردازند، اما نبابد دائما رنجور باشید و بی جهت احساس گناه کنید، دلسوزی نابجا همان احساس گناه غیر واقعی است.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس نهم زندگی خردمندانه
نقش ورزش در سلامت روان
توصیه مهم من برای داشتن زندگی خردمندانه این است که ورزش کنید. امروزه نقش ورزش در سلامت روان برای همه آشکار است اما من هم درباره آن توضیحی می دهم و نگاه خودم را می گویم.
وقتی که شما ورزش می کنید به این معناست که تسلیم و منفعل نیستید بلکه فعال هستید، شما حاکم بر بدن و جسم هستید و همین به شما این پیام و احساس را می دهد که می توانید در سایر عرصه های زندگی خود احساس حاکمیت و تسلط کنید.
بعضی ها ورزش را خیلی پیچیده می کنند و خیال می کنند حتما باید به شکل خاصی ورزش کنند. لزومی ندارد که حتماً اندام خوب و مناسبی داشته باشید بلکه باید روزانه ورزشی انجام بدهید.
اگر که وقت شما کم است به بهانه خرید کردن حتماً ورزش کنید، بهترین ورزش پیاده روی است اما باید کمی تند تر پیاده روی کنید. به صورتی که تمام عضلات بدن شما درگیر شود، لازم نیست بدوید، تندتر پیاده روی کنید. به خاطر داشته باشید که شما در بدنتان زندگی میکنید.
اگر که بتوانید ورزش کنید خوب است، اگر نه حتماً روزانه به هر شکلی شده پیاده روی کنید. ورزش سبب میشود که فشار عصبی شما کاهش پیدا کند و احساس طراوت و تازگی خواهید داشت.
علاوه بر تاثیرات پزشکی ورزش برروی بدن، من تاکید زیادی بر روی تاثیر روانی ورزش هم دارم. من نمی دانم چگونه بدون ورزش می توان احساس طراوت و تازگی کرد.
بعضی ها تصور می کنند که برای ورزش حتما باید به باشگاه بروند، درصورتی که لزوما اینطور نیست، بعضی از افراد دوست دارند در پارک قدم بزنند، بعضی ها هم کوهنوردی می کنند.
شما هم اگر دقت بکنید حتما یک نوع فعالیت ورزشی را دوست دارید، لازم نیست که مقدمات خاصی داشته باشد. به هرشکلی که می توانید و هر اندازه که می توانید بدن خود را درگیر کنید و ورزش کنید.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس دهم زندگی خردمندانه
رفتار بالغانه داشته باشید
توصیه دهم من برای داشتن زندگی خردمندانه اینست که اگر که دیگران درباره چیزی صحبت میکنند که شما درباره آن آگاهی ندارید سؤال کنید
میتوانید بالغانه بگویید ببخشید من نمیدانم این چیزی که توضیح دادی چیست؟ یا بگوید ببخشید من دراینباره اطلاعاتی ندارم میشود بیشتر توضیح بدهید؟نیازی نیست که درجایی که آگاهی ندارید از کنار آن بگذرید یا موافقت کنید، نظر شما بهاندازه نظر دیگران اهمیت دارد, سؤال شما بههیچوجه احمقانه نیست، چیزی به نام سؤال احمقانه وجود ندارد
بعضی از افراد تصور میکنند که شما درباره آن موضوع آگاهی دارید و به همین دلیل بدون مقدمه درباره آن صحبت میکنند شما مقصر نیستید و بهراحتی میتوانید حرف آنها را قطع کنید و درباره آنچه میگویند توضیح کاملتری بخواهید به این صورت مشکل سردرگمی شما حل خواهد شد، به دیگران بگویید که متوجه منظورشان نشدید.
این توصیه خردمندانه شاید به نظرتان خیلی پیش پاافتاده بیاید، اما من افراد زیادی را دیده ام که گاهی متوجه ی کلماتی در سخنان دیگران نمی شوند اما خجالت می کشند که بپرسند یا خیال می کنند که باید می پرسیدند.
گاهی هم حوصله ندارند که بپرسند، درحالیکه برای داشتن رفتار بالغانه و اینکه بتوانیم رابطه ی خوبی با دیگران داشته باشیم خوب است که خوب گوش بدهیم و یکی از نشانه های خوب گوش دادن هم این است که هرکجا که متوجه ی جمله یا عبارت یا کلماتی نشدیم بپرسم و بگوئیم:
ببخشید من متوجه منظورت نشدم
یا
ببخشید من اینطور فهمیدم آیا درست فهمیدم؟
واقعیت اینست که ما به خوب گوش دادن عادت نداریم , بنابراین چه دلیلش خوب گوش ندان باشد یا خجالت کشیدن , یاد بگیرید که هرکجا که متوجه نشدید خیلی ساده و راحت از دیگران بپرسید و بخواهید که توضیح بدهند.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس یازدهم زندگی خردمندانه
مدیریت بدون زور و اجبار
توصیه یازدهم من برای داشتن زندگی خردمندانه این است که«مدیریت بدون زور و اجبار» را در مورد خودتان هم به کار ببرید
من درکتاب کنترل برروی زمین بگذار هم براساس نظریه تئوری انتخاب گفته ام که ما در ۴ صورت احساس فلاکت و بیچارگی می کنیم:
- کسی را مجبور به کاری کنیم که او دوست ندارد
- کسی مارا مجبور به کاری کند که ما دوست نداریم
- ما هردو همدیگر را مجبور به کاری کنیم که هیچکدام دوست نداریم
- من خودم را مجبور به کاری کنم که خودم دوست ندارم
خویشتنداری و اینکه خود انضباطی داشته باشیم خوب است اما این باید متعادل باشد، بعضی از افراد بیش از حد خودشان را سرزنش می کنند یا خودشان را مجبور می کنند، واقعیت اینست که بسیاری از ما در مورد خودمان منتقدان سخت گیری هستیم، چرا گاهی با خودمان همان رفتاری را نمی کنیم که با دوستان خود می کنیم؟ چرا ما با دوستان خود مهربان تر از خودمان هستیم؟
خیلی از ما یا خودمان خودمان را مجبور به کاری میکنیم که فراتر از توان ماست یا دیگران با ما این کار را میکنند و این باعث میشود که فشار زندگی, نگرانی و اضطراب ما افزایش پیدا میکند، درحالیکه هیچ دلیلی ندارد که تکالیفی فراتر از توان خود برای خود تعیین کنیم، ما باید با محدودیتهای خود آشنا باشیم و باید بدانیم تا کجا میتوانیم و تا کجا نمیتوانیم، بنابراین وقت خود را برای انجام کارهایی که در توان شما نیست اختصاص ندهید، بخصوص اگر به آن کار اعتقادی ندارید، انرژی خود را صرف هدفی بکنید که توان انجام آن کار رادارید و آن را باور دارید، رنج و تلاش بیهوده را کنار بگذارید،و چاقو را از روی گلوی خود بردارید و خودتان را آزاد بگذارید، بسیاری از افراد چاقویی برداشته اند و شب و روز سر و صورت خودرا با انتقاد و عیبجویی زیاد زخمی می کنند، کسانی که طرحواره تنبیه دارند و یا طرحواره معیارهای سختگیرانه یا طرحواره کمال رگرایی دارند خود سرزنشی زیادی دارند
درس دوازدهم زندگی خردمندانه
در صورت ناسازگاری فرزندان با یکدیگر آنها را با محبت از هم جدا کنید
توصیه دوازدهم من به برای داشتن زندگی خردمندانه در مورد ناسازگاری فرزندان با یکدیگر است
البته در سایت خودبیداری من مطالب زیادی را درمورد فرزندان نوشته ام که برای شما بسیار مفید است و می توانید بخوانید
32اصول تربیتی کودکان، این مطلب را بخوانید
اما لازم است نکته ای را یاد آوری کنم که فرزندان به صورت طبیعی به همدیگر حسادت می کنند بنابراین زیاد وقت خود را صرف این نکنید که چرا فرزندانتان با همدیگر دعوا میکنند، آنها را از هم جدا کنید و به آنها بگویید که با یکدیگر بازی نکنند، اینیک راهحل بسیار ساده است حالا اگر که آنها بخواهند با یکدیگر بازی کنند باید یاد بگیرند که چگونه باهم کنار بیایند، به آنها بگویید تا زمانی که راهحل صلحآمیز برای رابطهتان پیدا نکردهاید نمیتوانید با یکدیگر بازی کنید، در این صورت آنها قدر یکدیگر را بهتر میدانند و وقت شما هم هدر نمیرود با این روش میتوانید اوضاع را مدیریت کنید، اگر فرزندانتان باهم سازگار نیستند آنها را با محبت از هم جدا کنید.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس سیزدهم زندگی خردمندانه
تحمل عقاید مخالف را داشته باشید
توصیه سیزدهم من برای داشتن زندگی خردمندانه اینست که بپذیرید که همه مانند شما فکر نمی کنند
برای من خیلی عجیب است که بعضی ها تصور می کنند که دیگری باید مانند او فکر کند, به عقیده ی من حتی به کار بردن واژه ی« همفکر»هم اشتباه هست
من فکر می کنم هیچ دو انسانی وجود ندارند که با هم همفکر باشند، زیرا هرکسی به لحاظ روانی یک تجربه ی بخصوصی از جهان دارد و به قول فلاسفه ی پدیدار شناس، جهان در ذهن هرکسی به گونه ای خاص پدیدار می شود، من گاهی می گویم با فلانی همدل هستم اما همفکر به عقیده ی من بی معناست، هیچ کس نمی تواند فکر خود را به صورت کامل به دیگران بقبولاند,حتی اگر استدلال او بسیار بسیار قوی و معقول باشد باز هم افرادی هستند که شیوه زندگی یا تفکر آنها را نمیپذیرند، این درباره شما هم مصداق دارد شاید فکر کنید آنها انسان هایی مغرور, سرسخت و احمق هستند که نظرات شما را نمی پذیرند، در هر صورت وقت و انرژی خود را صرف متقاعد ساختن آنها نکنید و وقت خود را هدر ندهید، سعی کنید با دیگران مدارا کنید و با آنها کنار بیایید و به تفاوت های آنها هرچقدر هم در نظر شما معقول نیست به دیده احترام نگاه کنید، این خیلی خوب است که انسان ها متفاوت هستند، این که همه مثل شما فکر نمی کنند بپذیرید.
به قول برتراند راسل : عشق ورزیدن خردمندانه و تنفر ورزیدن ابلهانه است و به قول بیل ویلسون کلمه ی رمز ما عشق و تحمل دیگران است.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس چهاردهم زندگی خردمندانه
بعد از کار زیاد استراحت کنید
چهاردهمین توصیه من برای داشتن زندگی خردمندانه اینست که بعد از کار زیاد استراحت کنید
در ابتدا خواستم بگویم کار زیاد نکنید اما بعد به خاطر آوردم که در کشور ما متاسفانه افراد زیادی هستند که کاری نمی کنند و زیادی به استراحت کردن اهمیت می دهند، بعضی ها هم فقط کار زیاد می کنند و اصلا به استراحت اهمیت نمی دهند.
نمی توان خط تعادلی قائل شد بعضی کارها پرفشار تر هستند و نیاز به استراحت بیشتر دارند و بعضی کارها کم فشار تر و نیاز به استراحت کمتر، اما بهرحال باید به خاطر داشته باشید که شما نیاز به استراحت دارید ,بعضی از افراد افتخار می کنند که بیش از حد زحمت میکشند و رنج می برند و خیال می کنند که انسان ارزشمند انسانی است که خیلی زحمت می کشد.
این واقعیت ندارد، بعضی از کارها بسیار مهم هستند، آنها را انجام بدهید بعضی از کارها زیاد مهم نیستند و می شود بعدا انجام بدهید، فراموش نکنید که بدن شما نیاز به استراحت دارد در طول ۲۴ساعت ۸ ساعت باید استراحت کنید، در کار خود هم گاهی استراحت را بگنجانید مثلاً می توانید درطی دوساعت کار ۱۰ دقیقه استراحت کنید، میتوانید از نوشیدنی ها و یا تنقلات در محیط کار خود استفاده کنید، مثلاً اگر که اهل خواندن و نوشتن هستید در کنار خود شیرینی شکلات و یا چای یا قهوه داشته باشید یا اگر در کارگاهی کار میکنید هر چند ساعت از نوشیدنی استفاده کنید.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس پانزدهم زندگی خردمندانه
یاد بگیرید که زندگی پر از دردسر است
پانزدهمین توصیه من برای داشتن زندگی خردمندانه اینست که بدانید زندگی پر از دردسر است
بیشتر مردم همیشه منتظر این هستند که به نقطهای برسند که آرامش داشته باشند، درحالیکه در زندگی ما نقطه ای به نام آرامش نداریم و آرامش و شادی در لابهلای زندگی پیدا میشود، اما زندگی پر از دردسر است اگر چه ضمن اینکه از آرامش و شادی که در لابهلای زندگی برایتان اتفاق میافتد لذت میبرید، آمادگی هر چیزی را داشته باشید، اگر که هیچچیزی شمارا متعجب نکند ,برای روبرو شدن با مشکلات غیرقابلپیشبینی توان و نیروی بیشتری دارید و نیروی شما برای حل مشکلات و روبرو شدن با بحرانها بیشتر است پس انتظار هر چیزی را داشته باشید.
یکی از دلایل اینکه مردم نمیتوانند بحرانها را خوب مدیریت کنند این است که اصلاً انتظار بحران را ندارند؛ بنابراین همیشه این انتظار را داشته باشید، این به معنای آن نیست که دائما گوشبهزنگ باشید و پر از اضطراب باشید بلکه در حالت فرضی با خودتان بگویید هرلحظه ممکن است که اتفاق جدیدی به وجود بیاید یعنی همیشه آن روی سکه را هم ببینید، این ابدا به معنای بدبینی و نفوس بد زدن نیست بلکه واقع بینی و واقع اندیشی است، اگر شما دائما بخواهید به اتفاقات نیفتاده فکر کنید می توانیم بگوئیم شما فرد نگران و مضطربی هستید و نفوس بد می زنید اما اگر که بالغانه بیندیشید می دانید که هرلحظه ممکن است برا ی شما یا عزیزانتان اتفاقی بیفتد، بنابراین خوشحال نباشید و توهم زندگی بدون دردسر و با ارامش کامل را نداشته باشید، حتی وقتی شما همه چیز را پیش بینی می کنید ممکن است باز هم اتفاقی بیفتد , بنابراین شجاعانه زندگی کنید، این عبارت شجاعانه زندگی کردن را از شوپنهاور وام گرفته ام، ضمن اینکه من از روابط و زندگیام لذت میبرم ممکن است هرلحظه اتفاق جدیدی به وجود بیاید و من نباید متعجب شوم چون اینها واقعیات زندگی هستند.
این سبب میشود که همیشه مقداری آمادگی داشته باشید. درست مانند اینکه، ضمن اینکه از هوای آفتابی لذت میبرید.
ممکن است که فردا باران بیاید و شما چتری در خانهدارید اگر باران آمد میتوانید از آن چتر استفاده کنید.
انتظار هر چیزی را داشته باشید.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس شانزدهم زندگی خردمندانه
تعارف در غذا خوردن را کنار بگذارید
توصیه شانزدهم برای داشتن زندگی خردمندانه اینست که تعارف در غذا خوردن را کنار بگذارید و اگر که دوست ندارید غذا بخورید، نخورید.
بعضی از افراد کاملاً شرطی شده اند و خیال می کنند به محض اینکه با غذاهای لذیذ روبرو شدند و باید حتماً آن را میل کنند،ممکن است در رستوران، درخانه یا مهمانی با غذاهای بسیار خوشمزه و لذیذ پذیرایی شویدودوست دارید بیش از آنچه که می توانید بخورید،، گاهی نمی خواهید میزبان شما ناراحت شود و غذا در ظرف شما نماند، گاهی هم ممکن است فکر کنید حیف است که این غذا را دور بریزیم و همه اینها باعث می شود که نظم بدن شما بهم بریزد و بیش از اندازه غذا بخورید، به خاطر داشته باشید که جسم شما مانند معبد است نباید هر چیزی را در درون آن قرار بدهید بدن شما غذای اضافی را یا به صورت قند یا به صورت چربی ذخیره می کند و یا از بدن دفع می کند بنابراین از آن استفاده مفید نمیکند شما مجبور نیستید که غذای خود را تماماً میل کنید و همینطور دلیلی ندارد که میزبان از شما ناراحت شود، بهترین حالت این است که همیشه با حالتی کمی گرسنه یا حالتی که کاملا سیر نشدی از غذا دست بکشید، غذاها را آرام آرام میل کنید هر لقمه ای که در دهان می گذارید اجازه بدهید آن را در دهان خود کاملاً حس کنید و به خوبی مزه ی آن را در دهان خود بکشید سپس بعد از آنکه آن لقمه را قورت دادید به سراغ لقمه دیگر بروید این سبب می شود که غذا به اندازه کافی میل کنید و نه بیش از اندازه.
البته بعضی از افراد که به پرخوری عادت دارند لازم است که در گروه های مربوطه شرکت کنند یا به روانشناس مراجعه کنند، پرخوری بیشتر مربوط به روانشناسی میشود تا متخصص تغذیه یاپزشک، درپرخوری بیشتر مسایل روانی دخالت دارد، اگر نمیخواهید نخورید.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس هفدهم زندگی خردمندانه
در چیدمان منزل اشیا شبیه به هم را کنارهم بچینید
این توصیه به خصوص برای کسانی که زندگی مجردی دارند یا تجربه خانه داری ندارند بسیار مناسب است.
یکی از راه هایی که می توانید به منزل یا انبار خود نظم بدهید این است که اشیا شبیه هم را در کنار هم بچینید این کار باعث می شود که هم پیدا کردن آنها هر وقت به دنبال آن ها باشید بسیار ساده تر باشد، هم انبار و یا منزل تان جلوه بهتری پیدا می کند و منظم تر می شود و هم در ذهن شما آرامش خاطری به وجود می آید، نظم در آرامش خاطر تمرکز ما و حتی یادگیری تاثیر زیادی دارد البته مواظب باشید که در دام وسواس نیفتید، درچیدمان منزل اشیا شبیه به هم را کنارهم بچینید، مثلا می توانیدلباس های زیررا دریک قفسه – پیراهن ها را در یک قفسه – لیوان ها را در یک طبقه ی کابینت – ظروف را دریک طبقه بچینید، در اینصورت هربار به این فکر نمی کنید که این وسیله را باید کجا قرار بدهم؟کار بسیار ساده و راحت است و به خوبی می توانید بفهمید که چه چیز را در کجا قرار بدهید.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس هجدهم زندگی خردمندانه
مشورت زیاد نکنید!
هجدهمین توصیه من برای داشتن زندگی خردمندانه اینست که مشورت زیاد نکنید.
بعضی از افراد بیشازاندازه مشورت و تعمق میکنند این افراد درواقع نمیخواهند تصمیم بگیرند و با مشورت بیشازاندازه میخواهند که شرایط بهگونهای شود که دیگری تصمیم بگیرد.، این افراد باوجوداینکه اطلاعات لازم را به دست آوردهاند تصمیمگیری نمیکنند؛ اما بعضی از افراد کاملاً برعکس خیلی عجولانه و بدون مشورت و جمعآوری اطلاعات لازم تصمیم میگیرند، ممکن هست که میخواهید خریدی انجام بدهید لازم نیست که عجولانه تصمیم بگیرید ضمن اینکه لازم هم نیست که بیشازاندازه مشورت کنید و یا تعمق کنید؛
بنابراین برای تصمیمگیری از ابتدا اطلاعات لازم را جمعآوری کنید و سپس تصمیم بگیرید. نه تعمق بیش از اندازه و تصمیم عجولانه.
برای تصمیم گرفتن درست عمل کنید.
البته از دیدگاه طرحواره درمانی کسانی که طرحواره شکست و بی کفایتی دارند هم این ویژگی را دارند , انها چون ترس از تصمیم گیری دارند زیاد تعلل می کنند، اگر شما هم گرفتار طرحواره شکست و بی کفایتی هستید پس باید آن را درمان کنید، برای اینکه ببینید ایا گرفتار این طرحواره هستید یا نه لینک زیر را لمس کنید
طرحواره شکست و بی کفایتی چیست؟
چرا از این توصیه ساده استفاده نمی کنید؟
این فیلم را می توانید ببینید:
درس نوزدهم زندگی خردمندانه
چگونه سرنوشت خود را عوض کنیم؟
بسیاری از افراد از من می پرسند: چگونه سرنوشت خود را عوض کنیم؟
قطعا توصیه اول من اینست که با یک روانشناس صاحب صلاحیت در ارتباط قرار بگیرید و ببینید که چه چیزهایی را باید تغییر بدهید، اگر شما هم تمایل داشتید می توانید روی لینک زیر کلیک کنید و ببینید که گرفتار چه طرحواره هایی هستید و بعد اگر که می توانید چیزی را تغییر دهید حتما این کار را انجام بدهید.
اما اگر که نتوانستید و یا تمام تلاش را کردید و یا چیزهایی روبرو هستید که محدودیت های واقعی شماست ,نوزدهمین توصیه من برای داشتن زندگی خردمندانه اینست که سرنوشت خودرا بپذیرید، اینکه شما تا چه حدی بادقت برنامهریزی کردهاید یا رویاهای خود را چگونه تصور کرده اید مهم نیست.، گاهی بعضی از حوادث شما را سرگردان و مضطرب و بی قرار می کند که هر چه فکر میکنیدنمیتوانیدهیچ دلیل روشنی برای آن پیدا کنید.شاید این سرنوشت شما باشد وقتی می گوییم سرنوشت لزوماً به این معنا نیست که در آسمانها برای شما سرنوشتی را نوشته باشند و شما مجبورباشید طبق آن رفتار کنید.
منظور من این است که ما در بعضی از جاها هیچ آزادی نداریم مثلاً ما در یک محدوده جغرافیایی و زمانی و مکانی به دنیا آمده ایم.
و در یک خانواده بخصوصی به دنیا آمده ایم مثلا اگرکه وضعیت اقتصادی وشغلی ما بتواند یاری کند شاید بتوانیم شهر یا کشور خود را عوض کنیم، اما نمی توانیم خانواده خود را عوض کنیم گاهی هم هرچقدر تلاش کنیم نمی توانیم از لحاظ اقتصادی و یا مالی خود را به وضعی برسانیم که بتوانیم شهر یا کشور خود را عوض کنیم.
اگر تمام تلاش خود را انجام دادیم ولی نتوانستیم عوض کنیم یعنی با محدودیت هایی روبرو هستیم.
اگرچه کلمه سرنوشت توسط مذهبیون بسیار به کار رفته است اما فلاسفه هم از این واژه بسیار استفاده کرده اند.و به آن معتقد هستند با این تفاوت که مذهبیون درگام اول انگارکه افکارطبیعت را می خوانند میگویند این سرنوشت من است که این باورغلط است وبقول ویتگنشتاین فرض کنیم که خداوند سرنوشت شما را می دانند شما از کجا می که او چه داند.
باوردرست این است که وقتی ماتلاش خود را میکنیم و نمیتوانیم یعنی چیزهایی هستند که خارج از اختیار ما هستند. مثلا اگر من داخل اتاقی زندانی شده ام یعنی فقط در فضای داخل ان اتاق آزاد هستم اما فراتر از آن اتاق نمی توانم این سرنوشت من است.
زندگی پرازدردسر وپر از محدودیتهای زیاد است.
رولو می در این باره کتابی دارد به نام آزادی و سرنوشت که اگر تمایل داشتید می توانید آن را مطالعه کنید، بسیاری از واقعیت ها هستند که ما نمی توانیم آنها را تغییر بدهیم مانند تفاوت آب و هوا و ویژگی های بدنی، شاید بتوانیم ورزش کنیم و بدن خود را ورزیده کنیم اما نمی توانیم قد خود را زیاد یا کم کنیم، چنین ناهماهنگیها بی نظمی ها و پیشامد هایی را هم باید بپذیریم.
موقعیت های نا مساعد بخشی از زندگی ما هستند و معتقدیم که شاید در آینده بتوانیم کاری انجام بدهیم شاید هم نه و بهتر است که سرنوشت خودرا و محدودیت های خودرا بپذیرید.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس بیستم زندگی خردمندانه
برای رسیدن به هدف به خودتان فرصت بدهید
بیستمین توصیه من برای داشتن زندگی خردمندانه اینست که ؛ هرگز نخواهید راه صدساله را یک شبه طی کنید
امروز با شعار های انگیزشی بسیاری از افراد می خواهند یک شبه راه صد ساله را طی کنند، بسیاری از افراد هدف خود را تعیین می کنند و تصور می کنند به محض آنکه هدف را تعیین کردهاند خیلی سریع باید به اهداف خود برسند، بسیاری از افراد درباره افراد موفق اینطورفکرمیکنند که آنها ناگهان موفق شدند در صورتی که افراد موفق ،پشتکار بسیار زیادی داشته اند، بعضی از افراد هم می گویند که من به قانون کارما یا قانون طبیعت خیلی اعتقاد دارم که به عقیده ی من کاملابی اساس است و دراین باره مقاله ای هم در سایت خود بیداری گذاشته ام که می توانید مطالعه کنید
قانون کارماچیست؟ ایا به هرچیز فکر کنیم به آن می رسیم؟
بجز در موارد استثنا بیشتر افراد بارها و بارها روشهای مختلف را امتحان کردند بارها و بارها شکست خورده اند و با این حال دست از پشتکاربر نداشتند بسیاری از افرادفقط لحظه زایمان را میبینند و خبر ندارند اگر کسی فرزند آورده دوران بارداری را هم تحمل کرده است بنابراین نباید اگر از چیزی نتیجه فوری نگرفته ایدآن را به زودی رها کنید، با این کار ممکن است که خود را از منافع بزرگتری که در انتظار شما هست محروم کنید بسیار مهم هست که دست از هدف خودبر ندارید و هیچ اشکالی ندارد اگر بارها و بارها شکست بخورید در واقع آن چیزی که مهم است بعد از تعیین هدف، پشتکار و صبوری شما است در رسیدن به اهداف به خود فرصت بدهید اصلاً عجله نکنید و پایداری داشته باشید، البته از دیدگاه طرحواره درمانی کسانی که طرحواره شکست و بی کفایتی دارند هم اینگونه هستند که نمی توانند واقع بینانه به مقوله موفقیت نگاه کنند، آنها یا اصلا ریسک نمی کنند یا ریسکهای عجیب و غریب می کنند.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس بیست و یکم زندگی خردمندانه
مزایای بیدار شدن صبح زود
بیست و یکمین توصیه من برای داشتن زندگی خردمندانه ایسنت که صبح زود را از دست ندهید
بسیاری از افراد صبح دیرتر بیدار میشوند و به همین دلیل عصبی هستند,چون کارهایشان عقبافتاده است، اگر برای شما هم اینطور است کافیست که شما تصمیم بگیرید تا یک ساعت ویانیم ساعت زودتر از خواب بیدار شوید آنوقت با صبر و حوصله میتوانید به همهکارهای خود برسید، شوپنهاور میگوید: صبح جوانی روز است, در فرهنگ ما گفته میشود سحرخیز باش تا کامروا شوی، بسته به شغل و سبک زندگی خودتان میبایست صبح زودتر از خواب بیدار شوید.
من تصور میکنم هر فردی بهجز روز تعطیل حداکثر باید ساعت هشت از خواب بیدار شود اگر زندگی افراد موفق را هم مطالعه کنید بعید میدانم که تا ساعت ۱۲ ظهر و یا تا ساعت ۱۰ صبح خواب بوده باشند، بهتازگی افرادی که شغلشان مربوط به حوزههای الکترونیکی کامپیوتر و اینترنت است میگویند ما شبها بهتر میتوانیم کارکنیم و برای ما بهتر است که صبح دیرتر از خواب بیدار شویم، در حالیکه شرکتهای مقتدری مانند شرکت گوگل مایکروسافت و سایر شرکتهای مشابه هم که در این زمینه فعالیت میکنند ساعتهای کاری دقیق و مشخصی دارند، بهجز شیفتهای شبانه که بیشتر بهصورت پشتیبانی وپاسخگویی انجام میشود، راندمان کار آنها و بازدهی کار آنها در طول روز است حتی اگر کارهای شما به نحوی است که باید در خانه انجام دهید مانند کسانی که دورکاری انجام میدهند یا کارهای پژوهشی انجام میدهند حتماً لازم است که صبح نهایتاً ساعت هشت از خواب بیدار شوید دقت کنید که شما باید بر زمان مسلط باشید و زمان در دستان شما باشد نه اینکه زمانبر شما مسلط باشد.
صبحها بهموقع بیدار شدن، کارهای خود را انجام دادن، باعث میشود که احساس پوچی و بطالت نکنیم وقتیکه کارهای خودمان را انجام نمیدهیم یا آنها را به تعویق می اندازیم یا بهدرستی انجام نمیدهیم احساس مفید بودن نمیکنیم ما مانند درختی هستیم که باید در حال رشد باشیم و اگر که هیچ رشدی نداشته باشیم از درون میپوسیم.
شبها تا دیروقت بیدار بودن طبق تحقیقات پزشکان و کسانی که در حوزه سلامت فعالیت میکنند برای بدن مفید نیست و مضر است بسیار مهم است که شبها بهموقع بخوابیم و صبحها هم بهموقع بیدار شویم، پیشنهاد من این است که حداکثر ساعت هشت از خواب بیدار شویم حتی اگر یک خانم خانهدار هستید.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس بیست و دوم زندگی خردمندانه
زندگی در زمان حال
بیست و دومین توصیه من برای داشتن زندگی خردمندانه اینست که ؛ منتظر زمان برای شادبودن نباشید و به زندگی در زمان حال فکر کنید
بیشتر مردم از زندگی در زمان حال غافل میشوند و از دستاوردهای خود هیچ لذتی نمیبرند و عمرشان را در انتظار اینکه در آینده بعد از رسیدن به نقطهای شاد خواهند بود تلف میکنند، آنها خیال می کنند که شادی برای این افراد درجایی پنهان است ,آنها معتقدند که وقتی تحصیلاتشان به پایان برسد یا بهجایی برسد مثلاً لیسانس بگیرند یا فوقلیسانس بگیرند یا دکترا بگیرند و یا اگر که صاحب شغلی شوند یا صاحب فلان درآمد شوند یا فلان خانه را بخرند یا فلان ماشین را بخرند یا با فلانی ازدواج کنند یا فلان ارثیه یا طلبشان را وصول کنند آنگاه شاد و خوشبخت خواهند بود.
به قول جان لنون زندگی در حال گذر است و ما دائماً برای آینده نقشه میکشیم.
ممکن است بسیاری از این افراد گرفتار شناختوارهها و طرحواره های عمیقی باشند که در این صورت باید درمان شوند، مثلا کسانی که طرحواره کمالگرایی یا طرحواره معیارهای سختگیرانه دارند، آب خوش از گلوی آنها پائین نمی رود.
اگر شما نتوانید آنچه را که در اینجا توصیه میکنیم عملی کنید یا برای شما غیرعملی باشد و هرگز نمیتوانید در زمان حال زندگی کنید حتماً به کمک یک روانشناس بالینی نیاز دارید.
ما با این شیوه هرگز نمیتوانیم واقعاً شاد باشیم و احساس شادی کنیم کسی که شاد بودن و خوشبخت بودن خود را منوط به آینده بداند ,چون زمان آینده هرگز وجود ندارد هرگز هم به آن نخواهد رسید فقط زمان حال هست که وجود دارد به قول شوپنهاور آینده و گذشته بازیگوشیهای ذهن است، ما باید یاد بگیریم که شادی را هماکنون و در لابهلای زندگی تجربه کنیم داشتههای خود را ببینیم و نداشته های خود را هم ببینیم و از عمق وجود خود به خاطر داشتههای خود راضی و خشنود باشیم و در انتظار شادی چشمبهراه آینده نباشیم، منتظر زمانی برای شاد بودن نباشید، ضمن اینکه نیم نگاهی به زمان آینده می اندازید و برای آن طرح و برنامه ای دارید، زندگی در زمان حال را بیاموزید.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس بیست و سوم زندگی خردمندانه
لازم نیست همه چیز را یاد بگیرید!
از بچگی به ما گفته اند که خواندن خوب است، به ما گفته شده که زگهواره تا گور دانش بجوی، به ما گفته شده که بهترین یار ما کتاب است.
یادگیری برای بسیاری از افراد تفریح محسوب می شود و در تعریف تفریح آن را نوعی یادگیری می دانند، علت این که کودک باید بازی کند این است که باید یاد بگیرد با بازی یاد می گیرد.
در ذهن بعضی از افراد این تفکر نهادینه شده که دائماً باید همه کتاب ها را خواند و همه چیز را یاد گرفت، ما در عصر انفجار اطلاعات هستیم، مطالب زیادی هست که برای ما لذت بخش است دوست داریم که کتابهای زیادی بخوانیم، باید متوجه باشیم که در دنیای امروز اطلاعات بسیار بسیار زیاد از هم گسیخته و فراوان است، برای خواندن هم مسیر مطالعه را مشخص کنید این طور نباشد که هر کتابی که به دستتان بیاید بخوانید.
مثلاً فردی که روانشناس است شاید اگر کتابی در حوزه فیزیک، جهت آشنایی با آن بخواند کافی است، اما اگر بخواهد بیش از اندازه کتابهای تخصصی فیزیک را بخواند و یا کتابهای پزشکی بخواند یا کتابهای مهندسی بخواند اگرچه برای او بسیار جذاب است، اما هیچ کمکی به او نمی کند و شاید هم سبب می شود که حتی در رشته خود هم نتواند متخصص باشد.
باید مشخص کنید که به دانستن چه چیزی دقیقا نیاز داریم کتابهایی که مربوط به آن چیزها هست را مطالعه کنید، چیزی که باعث پربار شدن و غنی شدن زندگیتان می شود لازم نیست همه چیز رایادبگیرید.
بعضی از افراد صرفاً برای اینکه چیزی را بیاموزند که دیگران می دانند مطالعه می کنند، بعضیا هم عادت به ورق زدن کتاب دارند و مطالعه هدفمند ندارند هر کتابی که به دستشان برسد می خوانند و تصور می کنند که هر کتابی را باید خواند، در صورتیکه زندگی صحنه مسابقه نیست ،بعضی از چیزها را شما می دانید ولی دیگران نمی دانند و بعضی چیزها را دیگران میدانند و شما نمیدانید، لازم نیست انرژی خود را در جهت اطلاعاتی که نیازمند آن نیستید و برای شما ارزش واقعی ندارند، صرف کنید و اینطور هم نیست که هر کتابی را باید خواند بعضی از کتاب ها واقعاً ارزش خواندن ندارد مثلاً کتابهایی که صرفاً رونویسی و بازنویسی کتاب های دیگر است و یا فاقد وجاهت علمی هستند.
من توصیه می کنم که باید امکان کتاب بزرگان را بخوانید اگر که کتابهای آنها بسیار تخصصی است و متوجه نمی شوید به تفسیر ها و توضیحات کسانی که کتاب های آنها را خوانده اند گوش بکنید و سپس آن کتاب ها را بخوانید، مثلاً اگر می خواهید که با فلسفه نیچه آشنا شوید و یا می خواهید کتابی از یک روانشناس مانند پیاژه بخوانید ولی متوجه نخواهید شد، باید ببینید که چه کسی فلسفه نیچه یا کتاب پیاژه را به خوبی تشریح می کند؟ یک بار سخنرانیها و یا توضیحات او را بشنوید و سپس آن کتاب ها را بخوانید، و یا در گوگل نقد و یا تفسیری که بعضی از افراد در باره آنها کرده اند را جستجو کنید و بخوانید تا با چارچوب فکری و نوشتاری آنها آشنا شوید و سپس کتاب این بزرگان را بخوانید، به این نکته هم همیشه توجه کنید که چیزی که به میخوانید، نیاز داشته باشید، نه اینکه چون دیگران درباره نیچه می دانند یا درباره پیاژه می دانند، من هم می خواهم بدانم، دنباله روی کسی نباشید، چیزی که می خوانید باید حقیقتا مسئله اصلی شما باشد، در این صورت یادگیری و حافظه سپاری شما هم چندین برابر خواهد شد، وقتی شما چیزی را می خوانیدکه پرسش شما نیست و صرفا برای اینکه از قافله عقب نمانید می خوانید ،یادگیری شما بسیار بسیار پایین خواهد بود، اگر اهل فلسفه هستید ،در کانال و سایت خود بیداری دسته ای با نام فلسفه وجود دارد که در آنجا مطالب زیادی در زمینه فلسفه به صورت نوشتاری و صوتی قرار داده ام می توانید استفاده کنید. بنابراین لازم نیست همه چیز رایادبگیرید.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس 24 زندگی خردمندانه :
با یک دست چند هندوانه برندارید.
یکی دیگر از چیزهایی که باید برای داشتن زندگی خردمندانه بفهمید این است که ما با یکدست چند هندوانه نمی توانیم برداریم.
واقعیت این است که زمان و توانایی ما محدود است، بسیاری از افراد درک درستی از محدودیت زمانی و توانمندی خود ندارند.
ازدیدگاه طرحواره درمانی ، بعضی از این افراد کمالگرا هستند و بعضی از این افراد هم پذیرش جو هستند، بعضی از آنها هم تعارف دارند و طرحواره اطاعت دارند و بعضی دیگر هم طرحواره ایثار دارند و دلسوز هستند، افرادی که طرحواره کمالگرایی دارند متوجه نیستند که برنامههایی که مسئولیت آن را میپذیرند با توجه به محدودیت زمانی و توانمندی آنها امکانپذیر نیست، یا بسیار سخت است و کسانی که طرحواره پذیرش جویی دارند، صرفاً برای اینکه مورد تمجید و تائید قرار بگیرند به توانمندی و زمان محدود خود توجه نمیکنند یا کسانی که طرحواره اطاعت دارند، ترس دارند که طرف مقابل ناراحت شود، یا آنها را رها کند یا کسانی که طرحواره ایثار دارند، توان «نه گفتن» ندارند، چون احساس مسئولیت زیادی میکنند.
دقت کنید در زندگی خردمندانه شما در برابر خود و خانواده خود هم مسئول هستید.
زمانی که در یک کار سنگین مسئولیت را میپذیرید، وقتی را که میتوانید برای خود و خانواده خود بگذارید را از دست میدهید.
گاهی هم ممکن است که آن کار را هم باکیفیت انجام ندهید متوجه باشید که هیچکس بیشتر از خود شما به شما اهمیت نمیدهد.
باید خودتان به فکر خودتان باشید. اگر هم این ویژگی در شما هست که نمیتوانید آن را تغییر بدهید، شاید با طرحواره جدی روبرو هستید، خوب است که آن را بشناسید و به فکر درمان باشید، در سایت خود بیداری ما تکتک طرحواره ها را معرفی کردهایم، میتوانید آنها را مطالعه کنید تا با مشکلات خود آشنا شوید.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس بیست و پنجم زندگی خردمندانه
حرف آدمهای بدبین و شکاک و ناامید را جدی نگیرید!
بعضی از آدمهای آدمهای بدبین و شکاک فقط به دنبال عیب و ایراد می گردند و همیشه جنبه منفی مسائل را میبینند!
آدمهای بدبین و شکاک همیشه جنبه منفی آدمها را می بینند! بخصوص اگر شما طرح و نقشه و برنامه ای برای شغل تحصیل و روابط تان داشته باشید، آنها اشکالی پیدا میکنند و میگویند: ممکن است، اما مشکل است! آنها دائماً اشکالات هر چیزی را می بینند، آنها در هر چیزی مشکلی پیدا میکنند، آنها دائماً در حال گله و شکایت هستند.
اینکه ما گاهی از مسائلی ناراحت شویم و گله و شکایت کنیم، کاملاً طبیعی است، اینکه ما در هر طرح و برنامهای که برای خودمان داریم، اشکالات و مشکلات آن را هم ببینیم، کاملاً طبیعی است اما منظور من افرادی است که همیشه اشکالاتی پیدا میکنند و همیشه چیزی برای ناله کردن دارند آنها به طور کلی ناامید هستند، شاید هم نیاز به درمان دارند.
منظور من به هیچ وجه این نیست که به این افراد بها ندهید، زیرا همه افراد ارزشمند هستند و شاید آنها هم در شرایطی بزرگ شده اند که اینگونه فکر می کنند، مثلاً کسانی که افسرده هستند یا اختلال شخصیت افسرده دارند,وکسانی که از دیدگاه طرحواره درمانی ، طرحواره منفی انگاری و بد بینی دارند و جهان را منفی میبینند، شما می توانید با آدمهای شکاک و بدبین دوست باشید به آنها کمک کنید، گاهی در زمینه هایی دوستان بسیار بسیار خوبی هستند، اما اگر که هدف، طرح و نقشه ای برای زندگی و شغل و تحصیل خود دارید، نظرات آنها را جدی نگیرید زیرا نظرات آنها بیش از اندازه بدبینانه و یا مشکل محور است.
گاهی افراد آدمهای شکاک و بدبین نسبت به رفتار دیگران هم بدبین هستند، مثلاً ممکن است یکی از دوستان شما سهواً اشتباهی انجام بدهد که میتوانید به راحتی از کنار آن بگذرید و یا گذشت کنید ولی افراد آ آدمهای شکاک و بدبین ن را بزرگ نمایی می کنند و نکات مثبت دوستان شما را کوچک نمایی می کنند.که البته این علامت طرحواره بی اعتمادی و بدرفتاری است.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس بیست و ششم زندگی خردمندانه
نقش تفریح در سلامت روان
بعضی از افراد تفریح را اتلاف وقت می دانند
کسانی که طرحواره کمال گرایی دارند، بیشتر از هر شخص دیگری پیرو این باور هستند، همچنین بعضی از کسانی که طرحواره بازداری هیجانی دارند، از آنجایی که احساسات خود را ممکن است زیاد تجربه نکنند، به تفریح علاقه مندی نشان نمی دهند، و اگر این کار را می کنند بسیار مکانیکی و تقلیدی است آنها احتمالا از نقش تفریح در سلامت روان آگاه نیستند، تفریح یعنی انجام فعالیت لذت بخشی که فقط و فقط برای شما لذت بخش است، تفریحی به معنای هم فال هم تماشا نیست!
این که شما با فرزندان خود به پارک یا استخر بروید، تا هم فرزندان شما حال و هوای تازه کنند و شما هم در کنار آنها قدم بزنید، یا شنا کنید و تفریح کنید تفریح محسوب نمی شود، تفریح صرفاً و صرفاً برای لذت بردن است، برای تفریح فرزندانتان باید برنامه جداگانه بریزید.
همچنین کار، تفریح محسوب نمی شود، تفریح یکی از نیازهای ژنتیک و بنیادین ما است، اگر این نیاز را ندیده بگیریم، همانند بقیه نیاز های ژنتیکی، که در صورت نادیده گرفته شدن مشکلاتی را تولید می کند، زندگی را جدی گرفتن، احساس خستگی و فرسودگی، دوری از شوخ و شنگی، منقبض بودن عضلات و غیره می تواند بخشی از این پیامدها باشد. بعضی از افراد، اصلا نمی توانند به خودشان اجازه بدهند، که تفریح کنند، این افراد به عقیده ما، باید حتماً این موضوع را با کمک یک روانشناس بررسی کنند، زیرا کودک کنجکاو وشاد، یکی از ذهنیت های سالم ماست، که باید در همه ما فعال باشد.
تفریح دو نوع است: تفریح موقت و تفریح طولانی مدت.
تفریح موقت، در هفته یک روز، باید انجام شود، یعنی در هفته یک روز می بایست، صرفاً و فقط برای خودتان وقت بگذارید، و تفریح کنید، اما تفریح طولانیمدت، هر از چندگاهی لازم است. مثلاً برای کسانی که در شهرها و یا کشورهای غیر از زادگاه خود سکونت دارند، و از خانواده خود دور هستند، این تفریحات طولانی مدت، باید نزدیکتر باشد. مثلاً می تواند، هر دو ماه یکبار، تفریح طولانیمدت، به مدت چند روز را در نظر بگیرند. ولی اگر در کشور و یا شهر زادگاه خود سکونت دارند می تواند تفریح طولانیمدت، به صورت فصلی انجام بگیرد.
از اهمیت تفریح غافل نشوید البته این به هیچ عنوان، یک قاعده کلی نیست، اما یک قاعده حداقلی است، بعضی از افراد نیاز به تفریح بالاتری دارند، و با توجه به شرایط و امکانات خود ممکن است که، زمان بیشتری برای تفریح در نظر بگیرند، در صورتی که تفریح تداخل دراهداف، و بقیه زمینههای زندگی، به صورت آشکار نگذارد، هیچ اشکالی ندارد.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس بیست و هفتم زندگی خردمندانه
برنامه روزانه و قول و قرارهای خود را مجدداً چک کنید
بسیاری از مردم فراموش کار هستند، و برنامه روزانه و قول و قرارهای خود را از یاد می برند. به خصوص در کشور ما تقریباً نظمی وجود ندارد، وقتی که سر و کار شما با ادارات میافتد، خواهید دید که همیشه روند کار بیش از آنچه که تصور می کنید طولانی خواهد شد، ممکن است که به عنوان مثال: در طی انجام کارهای اداری خود، به شما گفته شود که پس فردا باید برای گرفتن برگه تاییدیه مراجعه کنید.
از دیدگاه طرحواره درمانی ،طرحواره خود انضباطی ناکافی و یا طرحواره خودشیفتگی می تواند ریشه بی نظمی کارمندانی باشد که پاسخگوی ارباب رجوع خود نیستند و یا بی نظم هستند. بعضی از این کارمندان هم طرحواره اطاعت دارند ولی در مقابل مافوق خود مطیع هستند و در مقابل ارباب رجوع خود پرخاشگر میشوند و زورگویی می کنند، خوب هست که صرفاً به حرف آنها تکیه نکنید و پس فردا قبل از آنکه به آن اداره بروید، اگر که می توانید به صورت تلفنی بپرسید که آیا کار انجام شده است یا نه؟ این کار را انجام بدهید و یا اینکه به آنها یادآوری کنید که فراموش نکنند، البته گاهی امکان این کار وجود ندارد، در این صورت با این ذهنیت با آن اداره بروید که ممکن است کار شما انجام نشده باشد، یعنی بی نظمی که وجود دارد را به عنوان یک واقعیت بپذیرید و خودتان را با این واقعیت تنظیم کنید و ببینید چه کاری می توانید انجام بدهید.
چند توصیه:
- غرغر و اعصاب خوردی نکنید چون باعث می شود که بدن شما فرسوده شود.
- زمانی را که مفید می تواند باشد را از دست ندهید.
- شما نمی توانید متاسفانه بسیاری از واقعیت ها را تغییر دهید، بنابراین آن را بپذیرید و روش برخورد خود را با آن تغییر بدهید.
- اگر با دوستی قرار دارید، در روز قرار قبل از ساعت موعود به او یادآوری کنید.
- هر زمان که وقت پزشکی دارید قبل از رفتن یادآوری کنید یا مطمئن شوید.
- اگر شماره موبایل خود را به دوستی داده اید، برای آن که ذخیره کند و برای اینکه مطمئن شوید که اشتباه نکرده است، از او بخواهید که آن را برای شما بخواند.
- اگر شماره دوستی را ذخیره میکنید، برای اینکه مطمئن شوید که اشتباه نکردید، دوباره آن را با صدای بلند بخوانید.
یعنی اینطور نیست که تمام توجه شان در لحظه باشد، بیشتر مردم یا در گذشته یا در آینده سیر می کنند، شما کار خود را درست انجام دهید و همه آموزشها و قرارها را تکرار و چک کنید. از قدیم گفتند کار از محکم کاری عیب نمی کند، پس برنامه روزانه و قول و قرارهای خود را مجدداً چک کنید.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس بیست و هشتم زندگی خردمندانه
هر چه زودتر با مشکلات کنار بیائید
زندگی پر از درد سر است
پس بهتر است هر چه زودتر با مشکلات کنار بیاید، روزانه اتفاقات زیادی برای شما میافتد، مثلا ممکن است که اتوبوس به موقع نرسد، یا در رستوران غذای بدی برای شما سرو کنند، یا در اداره جات روند انجام کارها به خوبی انجام نشود یا فرزند شما، شما را ناراحت کرده باشد، یا از برادرتان رنجیده باشید، یا در تصادفی خسارت پرداخت کرده اید، یا به خاطر رانندگی بد توسط پلیس جریمه شدهاید، یا دوستی به شما حرفی زده است که برای شما ناراحت کننده باشد.
در این صورت سوار بر ماشین زمان شوید و با خودتان فکر کنید، که در سال های آینده قرار دارید، آیا اگر یک سال بگذرد و یا یک هفته بگذرد، این اتفاق همان قدر ناراحت کننده و دردناک است؟
وقتی مشکلی به وجود می آید اگر می توانید کاری انجام دهید انجام بدهید، اگر لازم است اقدامی کنید حتماً این کار را انجام بدهید.
اما اگر نتواتستید و کاری از دستتان برنمی آید و این اتفاقات اجتناب ناپذیر است، پس ذهن و بدن خود را درگیر احساسات خشم و رنجش و اضطراب به مدت طولانی نکنید، منظور من این نیست که از احساسات خود فرار کنید.
مثلاً اینکه توسط پلیس جریمه می شوید، ناراحت کننده است و طبیعی است که به مدت ۱۰ دقیقه ناراحت و خشمگین و یا آزرده باشید اما نگذارید که تمام روز شما صرف این احساسات شود و اجازه ندهید که این اتفاق بر روی جنبه های دیگر زندگی شما تاثیر بگذارد، هر چه زودتر احساسات را تجربه کنید و اجازه بدهید که بگذرد.
دقت کنید که به هیچ عنوان منظور من این نیست که این احساسات را نادیده بگیرید، بلکه وقت زیادی صرف می کنید، زیرا در این صورت وقتی را که مفید می توانست باشد را از دست داده اید.
شما هر طور که زندگی کنید به خصوص در کشور ما نمی توانید روزی را تجربه کنید که همه چیز عالی باشد، اگر هم این اتفاق بیفتد بسیار به ندرت اتفاق میافتد، بپذیرید که زندگی گاهی زشت است، بنابراین مانند کشتیرانی که فراز و نشیب و طوفان و پستی و بلندی های آب و هوا و دریا را می پذیرد، وجود خود را مدیریت کنید، با وجود طوفان ها و احساسات خشم اضطراب و افسردگی و رنجش را به صورت روزانه بپذیرید و دائما به این فکر نکنید که چرا این اتفاق افتاد، نباید می افتاد، این سوالات بی معنی و بی فایده است و فقط وقت شما را هدر می دهد، و همچنین انرژی شما را که مانند طلا است هدر می دهد، پس هر چه زودتر با مشکلات کنار بیائید.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس بیست و نهم زندگی خردمندانه
غم و شادی شما به بازارهای مالی و پولی وابسته نباشد
قطعاً همه ما از جایگاه پول و سرمایه در زندگی خود، آگاه هستیم
پول باعث رفاه بیشتر امکانات بیشتر و امنیت بیشتر میشود، هر چقدر که درآمدم بیشتر افزایش پیدا کند و پولمان بیشتر شود می توانیم راحت تر زندگی کنیم و آینده خودمان و نزدیکان مان هم بیشتر تضمین می شود.
ممکن است که شما در جایی سرمایه گذاری کرده اید و یا اینکه شرکت، موسسه و یا فروشگاهی دارید که با پول بسیار سروکار دارد، ممکن است شما کسب و کاری داشته باشید که نوسانات مالی بسیار زیادی دارد، بسیار عالی هست که شما به فکر کسب درآمد و یا افزایش سود و سرمایه خود هستید، من تصور می کنم کسی که اهمیتی به مسائل مالی نمی دهد، اهمیتی به خودش و زندگی اش و همینطور به دیگران و زندگی آنها نمی دهدف فردی که به خود و دیگران اهمیت بدهد، حتما به فکر کسب درآمد و یا افزایش سود و سرمایه است اما نباید خود را اسیر مسائل مالی کنید، و جان و هویت شما تماماً به کسب درآمد و افزایش سرمایه تان وابسته باشد.
بدون استرس پول بسازید و مدبرانه و مسئولانه و بدون نگرانی زیاد درآمد خود را افزایش دهید
بسیاری از افراد با وابستگی خود به این مسائل و همینطور دغدغه و نگرانی برای خود انگیزه آفرینی میکنند و میگویند اگر من نسبت به این مسائل بی تفاوت باشم، هیچ انگیزه ای برای کار کردن یا افزایش سرمایه و درآمد ندارم، در صورتی که می شود مدبرانه و مسئولانه بدون اینکه نگرانی زیاد داشته باشید، درآمد خود را افزایش دهید و یا به فکر سود و سرمایه باشید. همینطور که در این مقاله گفته ام تغییر را آرام آرام ایجاد کنید، نگرانی بسیار زیاد باعث تولید هورمون کورتیزول زیاد در بدن شما می شود وقتی که بدن بیش از اندازه کورتیزول دریافت میکند، تصور می کند که به بدن حمله شده است و سرباز های جنگی را برای کشتن دشمنان خیالی می فرستد و از آنجایی که دشمنی وجود ندارد به سیستم ایمنی بدن آسیب می زند و بدن را در برابر بیماری های قلبی عروقی و عفونی آسیبپذیر میکند.
بنابراین کسانی که استرس زیادی را تجربه می کنند در برابر بیماری هایی مانند سکته مغزی و قلبی و بیماریهای عفونی و عروقی قرار می گیرند، باز هم تاکید می کنم که بی تفاوتی نسبت به مسائل مالی و افزایش سود و سرمایه به معنای این است که ما نسبت به خود و دیگران احساس مسئولیت نمیکنیم، بنابراین به بهانه اینکه دنیا دو روز است، نباید دست از افزایش سرمایه و درآمد بکشیم، زیرا دنیا دو روز نیست بلکه عمری باید زندگی کنیم و در برابر خود و دیگران مسئول هستیم، اما در عین حال نگرانی سودی ندارد و نباید جان و هویت خود را به مسائل مالی وابسته کنیم، می توانیم بدون نگرانی به فکر کار، سرمایه، سود و درآمد باشیم. کافی است که فکر کنیم و همینطور نوسان های اقتصادی که در بسیاری از اوقات، خارج از پیش بینی ما است بپذیریم.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس سی ام زندگی خردمندانه
درباره قطع رابطه با مردم احساس گناه و یا ترس نکنید
گاهی اوقات لازم است که ارتباط خود را با فردی که مدت بسیار زیادی با او دوستی و آشنایی دارید قطع کنید
اگرچه به شخصه با قطع ارتباط بدون محاسبه وبررسی دقیق، چندان موافق نیستم، و معتقدم که تا حد ممکن باید روابط را تنظیم کرد، اما گاهی شرایطی به وجود میآید که مجبور هستید و یا انتخاب می کنید که رابطه ای را که بسیار ارزشمند بوده و مدت زیادی با هم آشنایی داشتید و خاطره های زیادی هم دارید قطع کنید، این توانایی باید در شما وجود داشته باشد شما باید در روابط تان آزاد باشید شما نباید به وسیله ترس یا احساس گناه در روابط تان گرفتار باشید، ممکن است متوجه شوید با فردی که رابطه داشتید در تمام این مدت به شما خیانت می کرده است و به هیچ عنوان نگاه انسانی به شما نداشته است، و یا اینکه فردی بوده که هیچ ارزشی برای شما قائل نبوده است و شما به اشتباه او را دوست خود و یا کس و کار خود می دانسته اید، به هر حال تصمیم می گیرید که می خواهید این رابطه را قطع کنید ولی نگران هستید که شاید نتوانید.
آیا:
- نگران هستید که شاید به او احتیاج پیدا کنید؟
- نگران هستید که او و یا دیگران درباره شما چه فکر و قضاوتی می کنند؟
- ممکن است که نگران باشید که مبادا رفتار شما نادرست است و به دیگری صدمه می زنید؟
- نگران هستید که مبادا او را تنها می گذارید و برای خودتان تکلیف بیش از حد توان قائل می شوید؟
اگر اینطور هست باید این نگرانی ها را کنار بگذارید شما بدون وجود دیگران می توانید از پس زندگی خود برآیید، شما مسئول مشکلات دیگران نیستید و ناجی دیگران نیستید!
شما هویتی دارید و می توانید بگویید من این را نمی خواهم من انتخاب می کنم که این رابطه را ادامه ندهم، گاهی برای حمایت از عزت نفس خود لازم است که بعضی از روابط را قطع کنید!
اگر در روابطی هستید که از نظر شما نباید ادامه پیدا کند ولی همچنان ادامه پیدا می کند، ببینید که دلیل آن چیست و چه احساساتی دارید؟
- آیا گرفتار احساس گناه هستید؟
- آیا گرفتار احساس ترس هستید؟
این طبیعی است که گاهی اوقات بعضی از روابط را قطع کنید، قرار نیست با تمام کسانی که مدتی آشنا بودید تا آخر عمر را ادامه بدهید، به جز افراد خانواده که اگر هم نخواهیم برادر، خواهر، پدر و مادرمان هستند، دیگری میتواند زمانی دوست، پارتنر یا همسرمان باشد و زمانی هم نباشد.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس سی و یکم زندگی خردمندانه
چگونه مطالعه کنیم؟
به جای خواندن مطالب در اینترنت و کانال های مختلف و مجله ها و روزنامه ها کتاب بخوانید
بین هله هوله و غذای سالمی که با آرامش میل می کنید تفاوت بسیار زیادی وجود دارد، فضای اینترنت، مجله ها روزنامه ها و کانال های مختلف طوری هست که بیشتر اوقات صرفاً برای جلب رضایت مخاطبین خود مطالب دسته بندی و نوشته می شود مابید بدانیم که چگونه مطالعه کنیم نه اینکه هرچیزی را به هرشکلی مطالعه کنیم.
از طرفی فضای اینترنت به صورتی است که به مباحث عمیق و جدی و طولانی پرداخته نمی شود, زیرا در اینترنت کسی حوصله خواندن این جور مطالب را ندارد(مثلا خودما سعی می کنیم در سایت خودبیداری مطالب را ساده سازی کنیم تا برای مخاطبی که در اینترنت پرسه می زند خسته کننده نباشد، اگرچه استثنائا افرادی هستند که دقیق و مفصل مطالعه می کنند)به همین دلیل، در چنین فضایی همه حرف ها زده نمی شود، زیرا از حوصله مخاطبین در اینترنت خارج است، یعنی کسی که در اینترنت به دنبال خواندن مطلبی هست عموماحوصله مطلب طولانی را ندارد، اینترنت به هیچ وجه جای کتاب را نمی گیرد همانند هله هوله که هیچ وقت جای غذای اصلی را نمی گیرد ما باید بدانیم که چگونه مطالعه کنیم زیرا درعصر انفجار اطلاعات هستیم وگرنه مغز ما انباشته از اطلاعات بی سرو نه میشود.
تفاوت مطالعه کتاب و مطالعه مطالب در اینترنت
وقتی که کتابی را مطالعه می کنید، مسیر مشخصی دارد با دیدگاه نویسنده آشنا می شوید, با مفروضه های بنیادین آن مطالب آشنا می شوید، شاید آن مفروضه ها مستقیم مطرح نشود ,اما از آنجایی که در ذهن نویسنده است و نویسنده مسیر مشخصی را در نوشتن طی کرده است معمولاً به صورت شهودی نسبت به آن مفروضه آشنایی پیدا می کنید، معمولاً در کتابها اصول نویسندگی رعایت می شود، به عنوان مثال اگر نویسنده از مطالب صاحبنظران و نویسندگان دیگر استفاده می کند, موظف است که نام آنها را در کتاب یا پاورقی بیاورد و یا در قسمت انتهای کتاب نام منابع و ماخذی که از آن استفاده کرده است را بیاورد و این سبب می شود که اگر شما علاقه مند باشید که آن موضوع را دنبال کنید می توانید آن منابع و ماخذ را تهیه کنید و مطالعه کنید/
اما مطالعه در فضای اینترنتی چگونه است؟
به طور کلی وقتی ما در فضای اینترنتی قرار می گیریم، حوصله ی کمتری داریم و می خواهیم زودتر از آن مطالب عبور کنیم ولی وقتی که کتابی در دست داریم تعمق بیشتری می کنیم ,این شاید به خاطر فضای اینترنت باشد ,تنوع بسیار زیاد مطالب و اینکه ما نسبت به اینترنت شرطی شده ایم، زیرا هر بار که مطلبی را جستجو می کنیم در کنار آن هزاران مطالب دیگر و تبلیغات قرار دارد و توجه ما را جلب می کند که برای ما وسوسه کننده است و از هر مطلب گازی می زنیم، ما غالبا ما در اینترنت مطالعه منسجم نداریم.
گاهی اوقات لازم است وقتی که مطلبی را می خوانیم در زندگی واقعی تجربه ای کسب کنیم و برای فهم آن مطلب دوباره آن را بخوانیم، به عنوان مثال وقتی که من یک کتاب را مطالعه می کنم و آن را در کتابخانه می گذارم و بعد از شش ماه همان کتاب را مطالعه می کنم، مفاهیم و معانی جدید زیادی را میبینم که این بخاطر کسب تجربه من است.
اگر که بدانیم چگونه مطالعه کنیم و اصولی مطالعه کنیم برای ما فواید زیررا دارد؛
- مطالعه ساختارمند و منسجم به ذهن ما ساختار و انسجام می دهد
- مطالعه با کتاب به ما فرصت اندیشیدن و عمیق شدن و فهم کردن می دهد
- و آنچه که مطالعه می کنیم با دیدگاه و شناخت ما در می آمیزد و بخشی از جهان بینی ما میشود
دلیل دیگری که باید کتاب بخوانیم
آرامش در کتاب و کتاب خوانی
من افراد کتابخوان زیادی دیدم که آرام و منسجم هستند و دیدگاه مشخصی دارند، اما کسی که بدون مطالعه کتاب صرفاً از فضای اینترنت مجله ها و روزنامه ها مطالب را مطالعه می کند، غالباً این آرامش و انسجام و دیدگاه مشخص را ندارد، پس اگرچگونه مطالعه کنیم آرامش را هم تجربه می کنیم
البته این هرگز به معنی بی نیازی به اینترنت نیست, ما اصل را بر مطالعه کتاب قرار می دهیم و ممکن است که برای جستجوی مقالات کنفرانس ها و دیدگاه های دیگر در اینترنت جستجو کنیم اما هرگز اینترنت ما را از کتاب و کتابخانه بی نیاز نمیکند، نسبت مطالعه کتاب و اینترنت باید به گونه ای باشد که به عنوان چند برابر آنچه که در اینترنت مطالب را می خوانیم پ، کتاب مطالعه کنیم.
به عنوان مثال این نسبت برای من ده به یک است یعنی اگر من یک ساعت در اینترنت مطالعه کنم ۱۰ ساعت کتاب مطالعه کرده ام.
بنابراین اینترنت هرگز شما را از کتاب بی نیاز نمی کند و دو مقوله کاملاً جدا و متفاوت هستند و کسی که در اینترنت صرفاً مطالعه می کند و کتاب را مطالعه نمی کند یا نسبت مطالعه اینترنتی او به کتاب بیشتر است نباید او را کتاب خوان دانست، در این باره هیچ پژوهشی انجام نشده است اما آنچه که ما دیده ایم این است که انسجام و آرامشی که شخص کتابخوان تجربه می کند را شخصی که صرفاً در اینترنت مطالعه می کند ندارد و دلیلش این است که شخص کتاب خوان فرصت تعمق و تأمل و عمیق شدن را دارد.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس سی و دوم زندگی خردمندانه
معتاد به نگرانی نباشید
بعضی از افراد عادت دارند که نگران باشند یا به اصطلاح معتاد به نگرانی هستند، حتی اگر اوضاع کاملاً رو به راه باشد و هیچ مشکلی وجود نداشته باشد آنها به دنبال مسئله ای می گردند تا نگران و غمگین باشند.
افراد زیادی را دیده ام که در واقع هیچ مشکلی نداشتند اما به شکلی مشکلی تولید میکردند یا بالاخره مشکلی پیدا میکردند، به اصطلاح می گویند: اگر باغچه را بیل بزنید بالاخره یک کرم پیدا می شود.
شاید شما هم جزو افرادی باشید که حتی وقتی که اوضاع کاملاً روبراه است و مشکل خاصی وجود ندارد باز درباره احتمالات آینده و بدبختیهای پیش نیامده که شاید روزی به وجود بیاید نگران هستید.
این موضوع تا اندازه ای همگانی هست دلیلش هم این هست که مغز ما به گونه ای طراحی شده که دائماً در حال جستجو برای زنده ماندن است و به همین دلیل می خواهد همه چیز را پیش بینی کند این مشکل در حیوانات وجود ندارد و فقط مربوط به ما انسان هاست که به دلیل چین خوردگی های مغزمان بیش از اندازه میخواهیم مواظب باشیم، در عین حال میتوانیم با قدر دانستن وضعیتی که در آن هستیم و چیزهایی که داریم اجازه ندهیم که بیش از اندازه و بی جهت نگران باشیم، اما اگر بیش از اندازه اینگونه هستید و بیش از اندازه نگران هستید ممکن است که گرفتار طرحواره آسیب پذیری باشید.
کسانی که طرحواره آسیب پذیری دارند ممکن است که درباره مسائلی مانند:
- خطر
- بیماری
- فقر و بی پولی
بیش از اندازه نگران باشند.
به طور کلی در نظر داشته باشید که عادت به غم و نگرانی نداشته باشید، اگر نگرانی واقعی وجود دارد اشکالی ندارد! اما بی خود و بی جهت نگران نباشید و اجازه بدهید که از وضعیتی که دارید و از چیزهایی که دارید لذت ببرید و قدردان آنها باشید.
این فیلم را هم میتوانید مشاهده نمایید:
درس سی و سوم زندگی خردمندانه
آنچه را که دارید دوباره نخرید!
شاید این موضوعی کاملاً بدیهی باشد و شما با خودتان بگویید که مسلماً چیزی که دارم را نمی خرم
اما واقعیت این است که همین الان بسیاری از اشیا و اقلام ممکن است که در منزل شما باشد ولی شما از وجود آنها اطلاع نداشته باشید.
گاهی وقت ها این اشیا دور از دسترس چشم ما قرار دارند مثلاً ممکن است که پشت کابینت پشت یخچال کمد و یا جاهای دیگری افتاده باشند و یا ممکن است که در یک زمانی آن را در کشویی جایی گذاشته باشیم و از وجود آن اطلاع نداشته باشیم و بعد از این که آن را می خرید متوجه می شوید که آن را داشته اید به خصوص اگر به چیزی علاقه مند باشید مثلاً من به کتاب بسیار علاقه مند هستم و گاهی وقت ها اتفاق افتاده است که کتابی را دیده ام و از آن خوشم اومده و خریدم و بعد دیدم که آن کتاب را در کتابخانه ام داشته ام.
شاید بهتر است که همیشه قبل از خرید و قبل از اینکه به مراکز خرید بروید خوب فکر کنید ببینید دقیقا چه چیزهایی لازم است که بخرید نام آن چیزها را بنویسید و مطمئن باشید که آن چیزها را در منزل خود ندارید و سپس خرید کنید، شما میتوانید مبلغی که می خواهید صرف خرید همین چیز مشابه کنید صرف خرید چیزی بکنید که دوست دارید، این موضوع البته شامل خرید مواد خوراکی که قابلیت نگهداری طولانی مدت دارند نمی شود مثلاً اگر در یخچال خودتان به اندازه کافی جا دارید، اشکال ندارد که گوشت و مرغ زیاد بخرید بلکه این توصیه درباره اشیا و لوازم و اقلامی هست که غیر خوراکی هستند البته گاهی هم ممکن است که شما خوراکی داشته باشید که قابلیت نگهداری طولانی مدت ندارند و با این حال دوباره خریداری کنید.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس سی و چهارم زندگی خردمندانه
قبل از قضاوت خوب ارزیابی کنید
بسیاری از افراد ابتدا شلیک میکنند و بعد نگاه میکنند که کجای هدف زده اند!
گاهی اوقات قضاوت زود هنگام لطمه بسیار زیادی به روابط شما میزند، بنابراین قبل از قضاوت و صادر کردن حکم همه چیز را مانند یک قاضی خوب بررسی کنید.
مهمترین ویژگی فرد بالغ ارزیابی مسائل در اینجا و اکنون و با توجه به حقایق موجود است، قضاوت عجولانه هم به ضرر شماست و هم به ضرر دیگران!بنابراین قبل از قضاوت خوب ارزیابی کنید، همیشه سعی کنید ابتدا اطلاعات کاملی از منابعی که قابل اطمینان است کسب کنید، ما در عصری زندگی میکنیم که صبر نداریم و میخواهیم هرچه زودتر دیگران را مجازات کنیم یا حکم را صادر کنیم، زیرا تصور میکنیم که به راحتی میتوانیم افراد دیگری را جایگزین کنیم.
اما همانطور که قبلا گفتیم شاید همه چیز جدیدش خوب باشد اما دوستی و آشنایی هرچه قدیمی تر بیشتر به ما احساس امنیت می دهد. اگر که زود قضاوت کنید سبب می شود که پشیمان شوید و تصویر مطلوبی از خودتان نخواهید داشت.
همچنین شاید مجبور شوید که از فرد مخاطب عذرخواهی کنید و به این صورت ارزش و شأن خود را پایین میآورید و این هم سبب میشود که خود پنداره مثبت شما ضعیف تر شود، بنابراین برای حفظ جایگاه و شأن خودتان هم که شده و اینکه بعدها مجبور نشوید عذرخواهی کنید و یا شرمنده شوید و جایگاه خودتان را پایین بیاورید، قبل از قضاوت، دقیق و به خوبی اطلاعات درستی را از منابع مختلف بگیرید و بررسی کنید.
قبل از قضاوت خوب ارزیابی کنی
، چرا از این توصیه ساده استفاده نمی کنید؟
درس سی و پنجم زندگی خردمندانه
کارهایتان را در خلوت ترین زمان ممکن انجام دهید
اگر که از شلوغی خوشتان نمی آید، اگر که دوست ندارید در صف طولانی بایستید، اگر دوست ندارید که در حین رفت و آمد به این و آن برخورد کنید، سعی کنید کارهایتان را در زمانی انجام بدهید که خلوت تر است، مثلا می توانید ساعتی به سوپر مارکت، نانوایی یا داروخانه یا جاهای دیگر بروید که خلوت تر است، به جای غرغر کردن میتوانید رفتارتان را عوض کنید.
به عنوان مثال: یک روز که لازم بود چند بسته پستی را ارسال کنم و هم باید به بانک میرفتم و هم به اداره پست، صبح بسیار زود از خواب بیدار شدم و در کمتر از یک ساعت همه این کارها را در کمال خلوت بودن این مکان ها و همین طور خلوت بودن خیابان ها جهت پارک اتومبیل انجام دادم.
اگر شغل شما طوری هست که لازم نیست حتماً منتظر تعطیلات تابستانی یا تعطیلات نوروز یا تعطیلات آخر هفته باشید، خوب است که بعضی از مسافرت ها را در زمانهایی انجام بدهید که مردم در مقصد مورد نظر تراکم کمتری دارند در این اوقات هزینه اقامت و سایر هزینه هم ارزانتر است، البته این توصیه برای کسانی هست که علاقه به شلوغی و تراکم زیاد ندارند.
چرا از این توصیه ساده خردمندانه استفاده نمی کنید؟
درس سی و ششم زندگی خردمندانه
لازم نیست حتماً گذشته خوبی داشته باشید
لازم نیست حتماً گذشته خوبی داشته باشید
هرگز با فرار از گذشته موافق نیستم، به عقیده من همه افرادی که در گذشته آسیب دیده اند مثلاً در خانواده بد رفتار بزرگ شدهاند، یا در کودکی محروم بودند و نوازش و توجه و محبت و یا همدلی دریافت نمیکردند، یا از لحاظ جسمی، جنسی و یا هیجانی، مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند، خوب است که حتماً به یک روانشناس مراجعه کنند، تا بتوانند آثار این آسیب ها را کم کنند یا از بین ببرند.
شرایطی که در کودکی در آن بزرگ شدیم، در نحوه فکر کردن ما و ایجاد ذهنیت های مختلف بسیار تاثیر می گذارد و روان درمانگران با پرداختن به موضوع گذشته، درواقع میخواهند ذهنیتهای ناسالمی که در آن شرایط ایجاد شده را تغییر بدهند و ذهنیت سالم و بالغی را تقویت کنند.
اما اگر که بعد از انجام این کار شما دائما بخواهید به گذشته فکر کنید و دائما سوگوار گذشته باشید و دائما بگویید چرا من چنین پدر و مادری داشتم یا چرا چنین شرایطی داشتم، سبب می شود که دائماً در گذشته زندگی کنید و به اینجا و اکنون نپردازید، سبب می شود که احساس ناامیدی و اندوه کنید و متوجه اینجا و اکنون نباشید.
اگر موضوعی مربوط به گذشته است، که نیاز هست با یک روانشناس مطرح کنید، این کار را انجام بدهید! اگر که نه لازم نیست، که همه آدم ها گذشته بسیار خوبی داشته باشند، با وجود اینکه گذشته خوبی ندارید، می توانید در اکنون و اینجا زندگی کنید و از آن لذت ببرید و برای آینده هم برنامه ریزی کنید.
همانطور که در کتاب حکومت باید ها گفته ایم، یکی از باورهای غلطی که مردم دارند، اینست که: من باید گذشته خوبی میداشتم، تا بتوانم حال و آینده خوبی داشته باشم، در صورتیکه این ها ارتباطی به من ندارد و افراد بسیار زیادی هم بودند که با وجود گذشته بسیار بسیار سخت و بد و دردناک حال و آینده بسیار بسیار خوبی دارند و داشتند.
فیلم زیر را هم می توانید مشاهده نمایید:
درس سی و هفتم زندگی خردمندانه
تغییری در زندگی ایجادکنید
مجبور نیستید که در زندگی همیشه طبق روال گذشته زندگی کنید، زندگی باید با تجربه های تازه تر آمیخته شود، این تجربه تازه می تواند صبحانه خوردن در بیرون از منزل باشدیا رفتن به مکان هایی که تابحال نرفته اید، رگاهی نیز پوشیدن لباسهایی بارنگهای متفاوت که تا بحال نمی پوشیدید، گاهی خواندن کتابهایی که تا به حال نمی خواندید، گاهی هم رفتم به فروشگاههایی که تابحال نمی رفتید
یا خوردن غذاهایی که تا به حال نمیخوردید و یا رفتن از مسیری که تا به حال نمی رفتید, مثلاً از منزل تا محل کار ,این بار از خیابان متفاوت و کوچه های متفاوت به مقصد بروید ,حتی اگر مقداری طولانی تر بشود، شاید هیچ یک از این کارها کارهای بزرگ و مهمی نباشند, اما این کارها توانایی شما را برای تغییر و ایجاد تنوع و هیجان افزایش می دهد، بنابراین لازم نیست که زندگی یکنواخت و تکراری داشته باشید، البته لازم نیست در این مورد زیاده روی کنید, اما خوب است که گاهی وقت ها این کار را انجام بدهید.
تغییری در زندگی ایجاد کنید.
چرا از این توصیه ساده استفاده نمیکنید؟
همچین در ویدئو های زیر نیز توصیه های بالغانه کوتاهی را قرار داده ام که اگر چه ویدئو ها مقداری قدیمی است اما حاوی نکات بسیار ارزشمندی است، برای شنیدن این توصیه های بالغانه ویدئو ها را ببینید، اگر داخل کشور هستید، ابتدا فیلتر شکن را خاموش کنید:
توصیه بالغانه اول: پول خوشبختی می آورد
توصیه های بالغانه دوم: لازم نیست والدینت را همیشه راضی نگه داری
توصیه بالغانه سوم: نمی شود آدمها را در یک نگاه شناخت
توصیه بالغانه چهارم: به هرچی می خوای نمی رسی!
توصیه بالغانه پنجم: بهش محل بده
توصیه بالغانه ششم: قلب دیگران را گاهی بشکنید، چاره ای ندارید.
توصیه بالغانه هفتم: لازم نیست بهترین باشی
توصیه بالغانه هشتم: صداقت بی رحمانه نداشته باش
توصیه بالغانه نهم: رفتارت را براساس شخصیت دیگری تنظیم نکن
توصیه بالغانه دهم: به دیگران در حل مشکلات کمک کن
توصیه بالغانه یازدهم: بیا درباره حقوقمون با هم مذاکره کنیم
توصیه بالغانه دوازدهم: اگر مخاطب شما اشتباه کرد منتظر عذر خواهی نباشید
توصیه بالغانه سیزدهم: چگونه با کسی که فریاد می زند برخورد کنید؟
توصیه بالغانه چهاردم: به دیگران نگوئید حق با منه و من این را ثابت می کنم
توصیه بالغانه پانزدهم: ماهی را دیر از آب نگیرید، ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه نیست
توصیه بالغانه شانزدهم: اینطور نیست که همیشه از محبت خارها گل شود، بلکه گاهی نتیجه برعکس می شود، لطفا ویدئو را ببینید.
توصیه بالغانه هفدهم: برای موفقیت زیادی نگران نباش
توصیه بالغانه هجدهم: نگو من دیگه با تو حرفی ندارم
توصیه بالغانه نوزدهم: نگو چرا کمک نمی کنی بگو بیا کمک کن
توصیه بالغانه بیستم: بیا باهم توافق کنیم
توصیه بالغانه بیست و یکم: لازم نیست همیشه شاد باشید
توصیه بالغانه بیست و دوم: موفقیت ربطی به نگران بودن ندارد
توصیه بالغانه بیست و سوم: گاهی فیوز مغزت رو بزن
توصیه بالغانه بیست و چهارم: ذهن مانند آلبوم عکس هست، هرچیزی رو تو آلبوم نزار
توصیه بالغانه بیست و پنجم: باخودتان مهربان باشید
توصیه بالغانه بیست و ششم: گاهی تفریح کن
توصیه بالغانه بیست و هفتم: تسلی دادن به بیماران سخت(گفتگوی من و دکتر کاوه شفاهی)
توصیه بالغانه بیست و هشتم: نمی توانید از شر تفاوتها راحت بشوید
توصیه بالغانه بیست و نهم: مردان بد هستند یا زنان
توصیه بالغانه سی ام: جرات کن معمولی باش
توصیه بالغانه سی و یکم: چرا من انرژی منفی دارم.
توصیه نابغانه سی و دوم:پیاز داغ رو زیاد نکن
توصیه نابغانه سی و سوم: هدیه میگیرید اینطور رفتار کنید.
نوشته نابغانه سی و چهارم: زندگی دو روز نیست.
نوشته نابغانه سی و پنجم: چیزی به نام همفکر وجود ندارد.
نوشته نابغانه سی و ششم: گاهی استراحت کن
نوشته نابغانه سی و هفتم: لازم نیست همه چیز را یاد بگیرید.
نوشته نابغانه سی و هشتم: چگونه نظم را رعایت کنیم
نوشته نابغانه سی و نهم: خرید اضافه نکتید.
نوشته نابغانه چهلم: زیاد نخوابید.
نوشته نابغانه چهل و یکم: چرا در زمان حال زندگی نمی کنیم.
نوشته نابغانه چهل و دوم: چگونه غذا بخوریم
برای دریافت مشاوره های علمی در زمینه های مختلف یا شرکت در کارگاه ها و خرید بسته ها در ساعت کاری (از 9صبح تا 18 همه روزه به جز روزهای تعطیل) باشماره های زیر تماس بگیرید یا در واتساپ یا تلگرام پیام بگذارید.
اگر خارج از کشور هستید و یا با ارسال تیکت راحتتر هستید از طریق فرم زیر برای ما پیام بگذارید ما در اسرع وقت با شما تماس خواهیم گرفت.
درباره ارسطو رضایی
مرکز روانشناسی خود بیداری آموزش به دانتشجویان روانشناسی و روانشناسان و خانواده ها
نوشتههای بیشتر از ارسطو رضایی
دیدگاهتان را بنویسید